نام کتاب: رمان 1984
که نا آزادی و نابرابری را پایدار سازند. البته این نهضتهای جدید، از شجره‌ی نهضت های قدیم روییدند و بر آن شدند که اسامی آنها را حفظ کنند و زیرلب ثناخوان ایدئولوژی آنها باشند. اما مقصود تمامی آنها این بود که جلوی پیشرفت را بگیرند و در لحظه ای معین چرخ تاریخ را متوقف کنند. نوسان آشنای آونگ بار دیگر به ضرورت ایجاد می شد و سپس باز می ایستاد. به روال معمول،
طبقه بالا می بایست به دست طبقه ی متوسط سرنگون می شد و جای طبقه ی بالا را می گرفت؛ اما این بار به شیوه ای آگاهانه، طبقهی بالا می توانست پایگاه خویش را برای همیشه نگه دارد.
آموزه های تازه ای ظهور کرد، پاره ای به سبب انباشت معرفت تاریخی، و پاره ای به سبب رشد فهم تاریخی که پیش از قرن نوزدهم در میانه نبود. حرکت دوری تاریخ اکنون معقول بود، با چنین می نمود. و اگر معقول، پس دگرگونی پذیر بود. اما در اوایل قرن بیستم، اصل برابری انسانی - یعنی علت پشت پرده - به لحاظ فنی امکان پذیر شده بود. این قضیه همچنان صدق میکرد که انسانها به لحاظ استعدادهای فطری برابر نیستند و استعدادها باید در راهی تربیت شوند که عده ای از افراد را فراتر از دیگران بنشاند. اما دیگر نیازی به امتیازات طبقاتی یا تفاوت فاحش ثروت نبود. در دوران های پیشین، امتیازات طبقاتی نه تنها
چاره ناپذیر، که مقبول هم بود. نابرابری آبروی تمدن بود. اما با توسعه ی تولید ماشین، دگرگونه گشت. حتی اگر برای انسان ها هنوز لازم بود که به کارهای مختلف بپردازند، دیگر ضرورتی در میان نبود که در سطوح مختلف اجتماعی و اقتصادی روزگار بگذرانند. بنابراین به لحاظ گروه های جدید، که در آستانهی قبضه کردن قدرت بودند، برابری انسانی آرمانی نبود که در راه آن تلاشی به عمل آید، بلکه خطری بود که باید دفع می شد. در دوران های ابتدایی تر، که وجود
جامعه ای دادگر و آرام امکان پذیر نبود، باور کردن به این امر ساده می بود. انگار بهشتی زمینی که در آن انسانها برادر وار در کنار هم زندگی کنند، بی قانون و بدون کار مشقت بار، تخیل انسان را هزاران سال تسخیر کرده بود. و این رؤیا حتی گروهی را که از هر تحول تاریخی سود برده بودند، در چنگال گرفته بود. وارثان

صفحه 191 از 283