جزایر بریتانیا را، که به لحاظ جغرافیایی قسمتی از اروپا است، تسخیر سازد. یا از سوی دیگر، برای اقیانوسیه این امکان وجود دارد که مرزهایش را تا راین یا حتی ویستولا گسترش دهد. اما چنین کاری به منزله ی نقض اصل همگرایی فرهنگی است، اصلی که، هرچند مدون نشده، هر سه قدرت از آن تبعیت می کنند. اگر بنا می بود که اقیانوسیه مناطقی را تسخیر می کرد که زمانی فرانسه و آلمان نامیده می شدند، ضرورت ایجاب می کرد یا ساکنان این مناطق بیرون رانده شوند، که مشکل بزرگی ایجاد می کرد، با جمعیتی در حدود صد میلیون همگون سازی شوند و چنین جمعیتی تا آنجا که به توسعه ی تکنیکی مربوط می شود همسطح مردم اقیانوسیه نیستند. این مسئله برای هر سه ابر قاره همسان است. ساخت سه ابر قاره این امر را ضرورتی مطلق می سازد که هیچگونه تماسی با بیگانگان جز با اسیران جنگی و بردگان سیاهپوست، آن هم در حدی بسیار محدود، گرفته نشود. حتی به متحد رسمی نیز همیشه به چشم سوءظن نگریسته می شود. سوای اسیران جنگی، شهروند متوسط اقیانوسیه هیچگاه چشمش به چشم شهروند اروسیه یا شرقاسیه نمی خورد و شناخت زبانهای بیگانه بر او حرام است. اگر اجازهی تماس با بیگانگان را می یافت متوجه می شد که همه ی آنها موجوداتی شبیه خود اویند و اکثر مطالب منقول دربارهی آنها دروغ است. دنیای مهروموم شده ای که در آن زندگی میکند، شکسته می شد و ترس و نفرت و خودپارسابینی که روحیه اش بر شالودهی آنها استوار است، تبخیر می شد. بنابراین هر سه قدرت روی این امر توافق کرده اند که، به رغم دست به دست گشتن ایران و مصر و جاوه و سیلان، از مرزهای اصلی جز با بمب نباید عبور کرد.
در پس این نکته واقعیتی نهفته است که هیچگاه مذکور نمی افتد اما به گونه ای تلویحی مورد توافق همگان است و به آن عمل می شود، آن اینکه شرایط زندگی در هر سه ابر قاره یکسان است. در اقیانوسیه فلسفه ی همه جاگیر سوسیانگل نامیده می شود، در اروسیه بلشویسم جدید و در شرقاسیه با نامی چینی که معمولا مرگ پرستی ترجمه می شود - واگردون فنای خویش شاید بهتر باشد. شهروند اقیانوسیه مجاز به دانستن احکام دو فلسفه ی دیگر نیست، اما آموخته است که
در پس این نکته واقعیتی نهفته است که هیچگاه مذکور نمی افتد اما به گونه ای تلویحی مورد توافق همگان است و به آن عمل می شود، آن اینکه شرایط زندگی در هر سه ابر قاره یکسان است. در اقیانوسیه فلسفه ی همه جاگیر سوسیانگل نامیده می شود، در اروسیه بلشویسم جدید و در شرقاسیه با نامی چینی که معمولا مرگ پرستی ترجمه می شود - واگردون فنای خویش شاید بهتر باشد. شهروند اقیانوسیه مجاز به دانستن احکام دو فلسفه ی دیگر نیست، اما آموخته است که