اثرات حقیقت زایی مواد مخدر، شوک درمانی، خواب مصنوعی و شکنجهی
جسمی را آزمایش می کند؛ یا شیمی دان و فیزیکدان و زیست شناس است که تنها با آن رشته از موضوع تخصصی خود سروکار دارد که به جان ستانی ارتباط می یابد. در آزمایشگاه های وسیع وزارت صلح، و در پایگاه های تجربی پنهان در جنگل های برزیل یا بیابان استرالیا یا جزایر گم شدهی قطب جنوب، گروههای متخصص سخت به کار مشغول اند. بعضی از آنان لجستیک جنگ های آینده را برنامه ریزی می کنند؛ عده ای بمب های موشکی بزرگتر و مواد منفجرهی قوی تر و پوشش ضد گلولهی نفوذناپذیرتری را طرح ریزی می کنند؛ برخی دست اندرکار مطالعه ی گازهای تازه و مرگبارتری هستند، یا سم های محلول و قابل تهیه به مقادیری که نباتات تمام قاره ها را نابود کند، یا نژاد میکربهای بیماری زا که در برابر انواع پادزهرها مصونیت داشته باشند؛ بعضی تلاش می کنند وسیله ی نقلیهای بسازند که راه خود را به زیر خاک باز کند، عین زیردریایی که راه خود را زیر آب باز می کند، یا هواپیمایی به بی نیازی کشتی بادبانی از پایگاه؛ عده ای در کار کشف امکانات بعیدتری هستند، از قبیل متمرکز ساختن اشعه های خورشید از درون عدسی هایی که هزاران کیلومتر دورتر در فضا آویخته شده اند، یا ایجاد کردن زلزله های مصنوعی و جزر و مد از راه تنظیم حرارت مرکزی زمین.
اما هیچ یک از این پروژه ها جامهی تحقق نمی پوشد و هیچ یک از سه ابرقاره به برتری قابل توجهی دست نمی یابد. آنچه بیشتر قابل توجه است اینکه هر سه قدرت با داشتن بمب اتمی، اسلحه ای در اختیار دارند بسیار قوی تر از اسلحه هایی که پژوهشگران کنونی شان بتوانند کشف کنند. هرچند که حزب بر حسب عادت، سنگ اختراع بمب اتمی را به سینه می زند، بمب های اتمی اولین بار در ۱۹۴۰ سروکله شان پیدا شد و استفادهی گسترده از آنها ده سال بعد به عمل آمد. در آن زمان چند صد بمب بر روی مراکز صنعتی ریخته شد، عمدتا در روسیه ی غربی، اروپای غربی و آمریکای شمالی. اثر آن این بود که گروههای حاکم بر کشورها را متقاعد سازد که پرتاب چند بمب دیگر به منزله ی پایان اجتماع سازمان یافته است، و ضرورت پایان قدرت آنان نیز. از آن پس بمب دیگری پرتاب نشد،
جسمی را آزمایش می کند؛ یا شیمی دان و فیزیکدان و زیست شناس است که تنها با آن رشته از موضوع تخصصی خود سروکار دارد که به جان ستانی ارتباط می یابد. در آزمایشگاه های وسیع وزارت صلح، و در پایگاه های تجربی پنهان در جنگل های برزیل یا بیابان استرالیا یا جزایر گم شدهی قطب جنوب، گروههای متخصص سخت به کار مشغول اند. بعضی از آنان لجستیک جنگ های آینده را برنامه ریزی می کنند؛ عده ای بمب های موشکی بزرگتر و مواد منفجرهی قوی تر و پوشش ضد گلولهی نفوذناپذیرتری را طرح ریزی می کنند؛ برخی دست اندرکار مطالعه ی گازهای تازه و مرگبارتری هستند، یا سم های محلول و قابل تهیه به مقادیری که نباتات تمام قاره ها را نابود کند، یا نژاد میکربهای بیماری زا که در برابر انواع پادزهرها مصونیت داشته باشند؛ بعضی تلاش می کنند وسیله ی نقلیهای بسازند که راه خود را به زیر خاک باز کند، عین زیردریایی که راه خود را زیر آب باز می کند، یا هواپیمایی به بی نیازی کشتی بادبانی از پایگاه؛ عده ای در کار کشف امکانات بعیدتری هستند، از قبیل متمرکز ساختن اشعه های خورشید از درون عدسی هایی که هزاران کیلومتر دورتر در فضا آویخته شده اند، یا ایجاد کردن زلزله های مصنوعی و جزر و مد از راه تنظیم حرارت مرکزی زمین.
اما هیچ یک از این پروژه ها جامهی تحقق نمی پوشد و هیچ یک از سه ابرقاره به برتری قابل توجهی دست نمی یابد. آنچه بیشتر قابل توجه است اینکه هر سه قدرت با داشتن بمب اتمی، اسلحه ای در اختیار دارند بسیار قوی تر از اسلحه هایی که پژوهشگران کنونی شان بتوانند کشف کنند. هرچند که حزب بر حسب عادت، سنگ اختراع بمب اتمی را به سینه می زند، بمب های اتمی اولین بار در ۱۹۴۰ سروکله شان پیدا شد و استفادهی گسترده از آنها ده سال بعد به عمل آمد. در آن زمان چند صد بمب بر روی مراکز صنعتی ریخته شد، عمدتا در روسیه ی غربی، اروپای غربی و آمریکای شمالی. اثر آن این بود که گروههای حاکم بر کشورها را متقاعد سازد که پرتاب چند بمب دیگر به منزله ی پایان اجتماع سازمان یافته است، و ضرورت پایان قدرت آنان نیز. از آن پس بمب دیگری پرتاب نشد،