نام کتاب: رمان 1984
- و کشورتان را به قدرت های خارجی لو بدهید؟ - بلی.
- حاضرید حقه بزنید، جعل کنید، اخاذی کنید، ذهن بچه ها را فاسد کنید، مواد مخدر پخش کنید، روسپیگری را تشویق کنید، امراض مقاربتی را شیوع دهید - هر کاری که مایه ی فساد اخلاق و ضعف قدرت حزب شود؟
- بلی.
- اگر، فی المثل، منافع ما ایجاب کند که به صورت بچهای اسید سولفور بپاشید، حاضرید این کار را بکنید؟ .
- بلی.
- حاضرید که هویت خود را گم کنید و بقیه ی عمر را به صورت پیشخدمت یا جاشو به سر آورید؟
- بلی. - حاضرید که در صورت دریافت دستور از جانب ما دست به خودکشی
بزنید؟
- بلی.
- حاضرید که از هم جدا شوید و هیچگاه یکدیگر را باز نبینید؟ جولیا وسط حرف دوید و گفت: «نه!»
وینستون به نظرش آمد که پیش از دادن جواب، مدت مدیدی سپری شده است. لحظه ای چنین می نمود که قدرت بیان نیز از او سلب شده است. زبانش بی صدا در دهان می گشت، هجاهای آغازین یک کلمه و آنگاه کلمه ای دیگر را دم به دم می ساخت. و تا آن را ادا نکرده بود، نمی دانست که کدام کلمه را به زبان خواهد آورد. عاقبت گفت: «نه!»
اوبراین گفت: «خوب شد که گفتید. برای ما ضروری است که همه چیز را بدانیم.»
رو به جولیا. نمود و با حالت بیشتری در آهنگ گفتارش، به گفته چنین افزود:

صفحه 162 از 283