نام کتاب: رمان 1984
جولیا گفت: «چه جور آدمی بود. زنت را میگویم؟» |
- بگویم چه جوری بود؟ معنی واژهی «خوب اندیش» را در زبان جدید میدانی - طبیعتا همرنگ، عاجز از راه دادن فکر بد به سر؟
- نه، این واژه را نمی دانستم، اما خوب می دانم که چنان آدمی از چه قماشی است. .
وینستون به نقل زندگی زناشویی خودش پرداخت. اما پیدا بود که جولیا از قسمت های اصلی آن باخبر است و طوری حرف زد که انگار شاهد زندگی شان بوده یا آن را احساس کرده است. سخن گفتن از این قبیل امور با جولیا، وینستون را دچار محظورات نمی کرد. به هر تقدیر، یاد کاترین از مدت ها پیش جنبه ی درد آلودگی خود را از دست داده و تنها خاطره ای ناگوار شده بود.
گفت: «اگر به خاطر یک چیز نبود، پیه آن را به تنم میمالیدم.» از مراسم کوچکی گفت که، هرچند باب دلش نبود، هر هفته در یک شب معین کاترین او را وادار به اجرای آن می کرد. «از آن نفرت داشت، اما هیچ چیز از اجرای آن بازش نمی داشت. اسمش را گذاشته بود... ولی نمی توانی حدس بزنی»
جولیا درآمد که: «وظیفه ی ما به حزب» - از کجا میدانستی؟
- عزیزم، من هم به مدرسه رفته ام. گفت وگوی جنسی ماهی یک بار برای بالاتر از شانزده ساله ها. و در «جنبش جوانان» سال ها این را در گوش آدم فرو می خوانند. و به جرأت می گویم که در اکثر موارد مؤثر می افتد. ولی البته نمی شود همواره مطمئن بود. آدم ها ریا کارند.
جولیا به شرح و بسط موضوع پرداخت. در این معنا، همه چیز به هوس های نفسانی خود او بر می گشت، و با استادی و دقت دربارهی آن داد سخن میداد. به خلاف وینستون، به معنای نهفته در بطن تنزه طلبی جنسی حزب پی برده بود. مسئله صرف این نبود که غریزه ی جنسی دنیایی خاص خود می آفریند که از
جولیا درش را گذاشته از آن نفرت
1. Goodthinkful

صفحه 123 از 283