- بله، ولی اینجا تا حدودی بی روح و کسل کننده است. جوانها معمولا جاهای کسل کنده را دوست ندارند.
- ولی من این خانه را دوست دارم. آکنس جوان است و اینجا زندگی میکند.
- آگنس؟ برای او هم کسل کننده است. تاکنون به این فکر نیفتاده بودم.
یوریا هیپ هنوز در دفتر بود و مطالعه می کرد. به طرفش رفتم و گفتم:
- چه می خوانید؟
- حقوق می خوانم. این کتاب راجع به حقوق است.
- می خواهید وکیل شوید؟
- بله، وکلا عایدی زیادی دارند، مگر نه؟
- نمی دانم. ولی باید خیلی باهوش باشید.
- اون نه. من آدم خیلی عادی هستم، خانواده ام هم معمولی است. پدرم مرده ولی او هم مرد خیلی عادی بود. مادرم هم زن متواضعی است. ولی می توانم وکیل بشوم. آقای ویک فیلد کمکم می کند. او مرد خوبی است و من خیلی شانس آورده ام.
یوریا بدنش را در صندلی جنباند. به نظر زشت می آمد. مرد بدقیافه ای بود.
ادامه داد:
- میس آگنس هم با من خوب است. من میس آگنس را دوست دارم. خیلی قشنگ است، نیست؟
نگاهی به ساعتش کرد، بدنش را جنباند و گفت:
- حالا باید به خانه بروی. باید بیایید منزلم را ببینید. بیایید مادرم را ببینید. خانه ما فقیرانه است اما خواهش میکنم به دیدن ما بیاید.
جواب دادم:
- ولی من این خانه را دوست دارم. آکنس جوان است و اینجا زندگی میکند.
- آگنس؟ برای او هم کسل کننده است. تاکنون به این فکر نیفتاده بودم.
یوریا هیپ هنوز در دفتر بود و مطالعه می کرد. به طرفش رفتم و گفتم:
- چه می خوانید؟
- حقوق می خوانم. این کتاب راجع به حقوق است.
- می خواهید وکیل شوید؟
- بله، وکلا عایدی زیادی دارند، مگر نه؟
- نمی دانم. ولی باید خیلی باهوش باشید.
- اون نه. من آدم خیلی عادی هستم، خانواده ام هم معمولی است. پدرم مرده ولی او هم مرد خیلی عادی بود. مادرم هم زن متواضعی است. ولی می توانم وکیل بشوم. آقای ویک فیلد کمکم می کند. او مرد خوبی است و من خیلی شانس آورده ام.
یوریا بدنش را در صندلی جنباند. به نظر زشت می آمد. مرد بدقیافه ای بود.
ادامه داد:
- میس آگنس هم با من خوب است. من میس آگنس را دوست دارم. خیلی قشنگ است، نیست؟
نگاهی به ساعتش کرد، بدنش را جنباند و گفت:
- حالا باید به خانه بروی. باید بیایید منزلم را ببینید. بیایید مادرم را ببینید. خانه ما فقیرانه است اما خواهش میکنم به دیدن ما بیاید.
جواب دادم: