- کاملا کار درستی میکنید. شما میخواهید واقعیتها را بدانید. پدرم ما را از لحاظ مالی خیلی سال پیش مستقل کرده بود. برادرم را رئیس و سهامدار اول بزرگترین شرکتش، مؤسسه تهیه مواد غذایی کرد. تمام اختیارات و امور آن مؤسسه را در دست او گذاشت. برای من هم سهم قابل ملاحظهای، فکر میکنم یکصد و پنجاه هزار پوند در سندهای مختلف و به صورت سهام و قرضه تعیین کرد. من این سرمایه را هرطور بخواهم میتوانم مصرف کنم. همچنین مبالغ قابل توجهی برای دو خواهرم که هردو فوت کردهاند مقرر کرده بود.
- اما او همچنان فرد خیلی ثروتمندی بود؟
- نه، او فقط درآمد نسبتا کمی برای خودش نگهداشت. میگفت همین مقدار برای گذران زندگی او بهره کافی را دربردارد.
فیلیپ برای اولین بار لبخند نامحسوسی زد و ادامه داد: ولی از آن وقت تا به حال، در نتیجه معاملات و فعالیتهایی که داشته است، باید خیلی ثروتمند شده باشد. حتی ثروتمندتر از پیش.
- شما و برادرتان که برای زندگی کردن به اینجا آمدید . برای مشکلاتی، منظورم مشکلات مالی که نبود؟
- البته که نه. فقط برای راحتی صرف بود. پدرم همیشه به ما میگفت اگر با او زندگی کنیم، خوشحال میشود. به دلایل مختلف، برای من راحتتر بود که این کار را بکنم.
فیلیپ خیلی مدبرانه افزود: من هم بینهایت به پدرم علاقه مند بودم. اجاره نمیپردازم، اما سهم خود را از بابت هزینه ها و مخارج میدهم.
- و برادرتان؟
- اما او همچنان فرد خیلی ثروتمندی بود؟
- نه، او فقط درآمد نسبتا کمی برای خودش نگهداشت. میگفت همین مقدار برای گذران زندگی او بهره کافی را دربردارد.
فیلیپ برای اولین بار لبخند نامحسوسی زد و ادامه داد: ولی از آن وقت تا به حال، در نتیجه معاملات و فعالیتهایی که داشته است، باید خیلی ثروتمند شده باشد. حتی ثروتمندتر از پیش.
- شما و برادرتان که برای زندگی کردن به اینجا آمدید . برای مشکلاتی، منظورم مشکلات مالی که نبود؟
- البته که نه. فقط برای راحتی صرف بود. پدرم همیشه به ما میگفت اگر با او زندگی کنیم، خوشحال میشود. به دلایل مختلف، برای من راحتتر بود که این کار را بکنم.
فیلیپ خیلی مدبرانه افزود: من هم بینهایت به پدرم علاقه مند بودم. اجاره نمیپردازم، اما سهم خود را از بابت هزینه ها و مخارج میدهم.
- و برادرتان؟