میداد. و این مقرری هر سال اضافه میشد. پدرتان به او گفته بود که در وصیت نامهاش مبلغی برای او درنظر گرفته است. مقرری او پس از هفت سال به رقم قابل توجهی رسیده است و هنوز هم در حال افزایش است. به نظر جانسون عجیب بود که پدرتان سالهای زیاد دیگری عمر کند. بالاتر از آن، روابط آنها خیلی خوب بوده است. سابقه کار جانسون میرساند که او مستخدم ماهر و وفاداری بوده است. ما به او مشکوک نیستیم.
فیلیپ با بیحالی جواب داد: میفهمم.
- آقای لئونیدز، حالا لطفا فهرستی از کارهایی که خودتان در روز فوت پدر کردید به من بدهید.
- البته سربازرس. من تمام آن روز را در این اتاق بودم. البته به جز وقت شام و نهار.
- آن روز پدرتان را دیدید؟
- طبق عادت در موقع صبحانه به او صبح به خیر گفتم.
- در آن وقت با او تنها بودید؟ _زن پدرم هم آنجا بود.
- حال او عادی و طبق معمول بود؟
فیلیپ با استهزاء جواب داد: هیچ نشان نمیداد که آن روز قرار است کشته بشود.
- آیا ساختمان مخصوص پدرتان کاملا جدا از این قسمت است؟
- بله، تنها راه ورودی به آن جا از سرسرا است. _در قفل می شود؟ _نه
فیلیپ با بیحالی جواب داد: میفهمم.
- آقای لئونیدز، حالا لطفا فهرستی از کارهایی که خودتان در روز فوت پدر کردید به من بدهید.
- البته سربازرس. من تمام آن روز را در این اتاق بودم. البته به جز وقت شام و نهار.
- آن روز پدرتان را دیدید؟
- طبق عادت در موقع صبحانه به او صبح به خیر گفتم.
- در آن وقت با او تنها بودید؟ _زن پدرم هم آنجا بود.
- حال او عادی و طبق معمول بود؟
فیلیپ با استهزاء جواب داد: هیچ نشان نمیداد که آن روز قرار است کشته بشود.
- آیا ساختمان مخصوص پدرتان کاملا جدا از این قسمت است؟
- بله، تنها راه ورودی به آن جا از سرسرا است. _در قفل می شود؟ _نه