نام کتاب: خانه کج
سربازرس؟
- می‌دانم که شما سرتان شلوغ است و من نمی‌خواهم زیاد مزاحم شوم. اما به شما اطمینان می‌دهم که سوءظن ما محرز است. پدرتان به مرگ طبیعی نمرده است. مرگ در اثر ایزراین بوده است. فیلیپ سرش را پایین انداخت و احساس بخصوصی از خود نشان نداد.
تاورنر ادامه داد: نمی‌دانم به نظر شما چه می‌رسد؟ .
- چه نظری می‌توانم داشته باشم؟ از نظر من پدرم ممکن است اتفاقی مسموم شده باشد.
- شما واقعا این طور فکر می‌کنید؟
- بله، کاملا ممکن است. به یاد داشته باشید که او نزدیک به نود سال داشت. دیدش هم بسیار ضعیف بود.
- پس او محتوی شیشه قطره چشمش را توی شیشه انسولین خالی کرد؟ آیا این پذیرفتنی است، آقای لئونیدز؟
فیلیپ پاسخی نداد. حتی قیافه‌اش خونسردتر هم شد. ..
تاورنر ادامه داد: ما شیشه داروی چشم را در آشغال‌دانی پیدا کردیم اما اثر انگشت رویش نیست. این هم خیلی عجیب است. به طور عادی، باید حداقل اثر انگشت رویش باشد. مثلا اثر انگشت پدرتان با همسرش یا اثر دست‌های خدمتکار خانه...
فیلیپ سرش را بلند کرد: در باره خدمتکار چه فکر می‌کنید، درباره جانسون؟
- شما جانسون را به عنوان جانی معرفی می‌کنید؟ او مطمئنا فرصت این کار را داشته است. اما وقتی به انگیزه او برای این کار فکر می‌کنیم موضوع فرق می‌کند. پدر شما سالیانه دستمزد خوبی به او

صفحه 43 از 249