نام کتاب: جین ایر
در یک مؤسسه خیریه انجیلی _ به تقلید دنیا پرستان تمام موهای سرش را فر زده؟»
دوشیزه تمپل همچنان آرام، آرامتر از قبل، جواب داد: «موی جولیا طبیعتاً فر خورده است.»
- «طبیعتاً! بله، اما ما نباید مطابق طبیعت عمل کنیم. خواست من این است که این دخترها فرزندان جلال خداوند بشوند. و چرا آنقدر شلوغ و به هم خورده؟ من مکررا تذکر داده ام که می خواهم موی سر با دقت، اعتدال و سادگی مرتب بشود. موی سر آن دختر را باید کاملا تراشید، دوشیزه تمپل؛ فردا یک سلمانی خواهم فرستاد. عده دیگری را هم می بینم که ظاهرشان نامطلوب است به آن دختر بلند قد بگویید به این طرف برگردد. به تمام شاگرد های نیمکت اول بگویید برخیزند و رو به دیوار بایستند.
دوشیزه تمپل دستمال خود را روی لبهایش برد مثل این که می خواست جلوی یک تبسم ناخواسته را که بر آنها فشار می آورد بگیرد. با این حال، آن دستور را به شاگردان اعلام کرد. کلاس اول به محض شنیدن دستور آنچه را از آنها خواسته شده بود انجام دادند. من روی نیمکت خودم کمی به عقب تکیه دادم تا توانستم قیافه های آنها را ببینم. نگاهها و شکلکهای آنها در مقابل آن تمهید واقعاً دیدنی بود. حیف شد که آقای براکلهرست نتوانست آنها را هم ببیند. اگر دیده بود شاید می فهمید که هر عملی هم که می توانست در مورد ظاهر امر انجام دهد باطن آن قضیه چیزی بود بسیار فراتر از قلمرو دخالتهای او که ممکن بود در نظر مجسم کند. بنابراین، پنج دقیقه ای با دقت، در واقع، فقط به یک روی سکه نگاه کرد، بعد جمله ای بر زبان آورد. کلمات آن جمله مثل ناقوس مرگ به گوش رسید:
- «تمام آن زلفهای بافته شده باید قطع شوند.»
به نظر می رسید دوشیزه تمپل اعتراض کند. به دنبال آن جمله افزود: «خانم، من برای سروری خدمت می کنم که قلمرو سلطنت او این جهان نیست. رسالت من این است که شهوات جسم را در این دختران بمیرانم؛ به آنها یاد بدهم که خود را به لباس حیا و وقار ملبس کنند نه به لباسهای گرانقیمت و موهای بافته شده. هر کدام از این افراد جوانی که در مقابل ما

صفحه 83 از 649