نام کتاب: جین ایر
مربی عاقل با استفاده از امکان چنین خطابه هایی به رنجهای مسیحیان اولیه، به شکنجه های شهدا و به نصایح خود خداوند قدوس ما اشاره خواهد کرد. باید در نطق خودش بگوید که مسیح از حواریون خواسته که صلیب خود را بردارند و به دنبال او بروند؛ و همچنین هشدارهای مسیح را به آنها یادآور شود که *انسان تنها به نان زنده نیست بلکه به آنچه خداوند می گوید، زنده است*؛ و مخصوصا این کلام آرامش بخش آسمانی او را به آنها گوشزد کند که (اگر گرسنگی و تشنگی را به خاطر من تحمل کنید خوشبخت خواهید بود). بله، خانم، وقتی شما به جای آش سوخته نان و پنیر در دهان این بچه ها می گذارید در حقیقت به جسم های پلید آنها غذا داده اید، و زیاد به این فکر نمی کنید که چطور با این کار خودتان روح های فناناپذیر آنها را از گرسنگی به هلاکت می رسانید!»
در اینجا آقای براکلهرست بار دیگر ساکت شد. شاید تحت تأثیر احساسات خود قرار گرفته بود. موقع شروع حرف زدن آن مرد نگاه دوشیزه تمپل متوجه پایین بود اما حالا مستقیما به جلو نگاه میکرد و صورتش، که طبیعتاً مثل مرمر سفید بود ظاهرا سردی و صلابت آن را هم داشت مخصوص لبهایش طوری به هم جفت بود که گفتی برای باز کردن آنها قلم سنگتراشی لازم است، و پیشانیش چنین به نظر می رسید که به تدریج مثل سنگ، سخت می شود.
در این اثناء، آقای براکلهرست دستهای خود را به پشت زده جلوی بخاری ایستاده بود و شاه منشانه به تمام مدرسه با دقت نگاه می کرد. ناگهانی مثل این که یک شیئی بسیار نورانی مردمک چشمهایش را تحریک کرده باشد، پلکهایش شروع به باز و بسته شدن کردند. در حالی که سر خود را برگردانده بود، با لحنی سریع تر از آنچه تا آن موقع حرف می زد، گفت:
«دوشیزه تمپل، دوشیزه تمپل، موضوع آن دختر مو فرفری چیست - چیست؟ موی قرمز، خانم، آن هم فر زده - تماما فر زده؟ » همچنان که چوبدست خود را به طرف آن شیئ وحشتناک دراز کرده بود، دستش می لرزید.
دوشیزه تمپل خیلی با آرامی جواب داد: «جولیا سه ورن است.»
- «جولیا سه ورن، خانم! و چرا او، یا هر کس دیگر، مویش را فر زده است؟ چرا، علی رغم تمام قوانین و اصول این خانه، آن دختر در اینجا _
*«... انسان نه محض نان زیست می کند بلکه به هر کلمه ای که از دهان خدا صادر گردد. متی<br />4:4 (کتاب مقدس )»_م.

صفحه 82 از 649