نام کتاب: جین ایر
به او یادآوری کردم.
- «وقتی با دوشیزه تمپل درس داری، آیا باز هم افکارت آشفته می شود؟»
- «نه، مسلما نه اغلب چون دوشیزه تمپل معمولا چیزی برای گفتن دارد که تازه تر از افکار خود من است. بیانش به خصوص برای من مطبوع است، و اطلاعاتی که ارائه می دهد غالبا درست همانهایی است که من آرزوی به دست آوردنشان را دارم.»
- «خوب، پس با دوشیزه تمپل خوب هستی؟»
- «بله، و خیلی هم راحت؛ هیچ سعیی نمیکنم؛ راهنمای من علاقه من است. من اصلا شایستگی چنین خوبی و محبتی را ندارم.»
- «خیلی هم داری. تو با کسانی خوب هستی که با تو خوب اند. این تمام آن چیزی است که من همیشه آرزو می کنم باشم. اگر مردم همیشه با اشخاص بیرحم و ظالم مهربان باشند و از آنها اطاعت کنند آدمهای شرور دست از کارهای خود برنمی دارند، به همان راهشان ادامه می دهند، هیچوقت ترسی حس نمیکنند و بنابراین هرگز عوض نمی شوند بلکه هر روز بدتر از روز پیش می شوند وقتی کسانی بدون دلیل ما را می زنند باید ضربه هاشان را با ضربه های خیلی شدید جواب بدهیم. باید حتما این کار را بکنیم - تلافی ما باید آنقدر شدید باشد که شخص ضربه زننده هرگز دیگر به فکر چنین کاری نیفتد.»
- «امیدوارم وقتی بزرگتر شدی عقیده ات تغییر کند؛ تو الان یک دختر کوچک تعلیم نیافته هستی.»
- «اما من این را حس می کنم، هلن، باید از کسانی که هر کاری برای رضایت خاطرشان میکنم باز هم از من نفرت دارند، بدم بیاید. باید در برابر کسانی که ظالمانه مرا تنبیه میکنند مقاومت کنم. این به همان اندازه طبیعی است که دوستداران خودم را دوست داشته باشم، یا وقتی حس میکنم سزاوار تنبیه هستم تسلیم شوم.»
- «کفار و قبایل وحشی معتقد به همین عقیده اند، اما مسیحیان و ملتهای متمدن چنین اعتقادی ندارند.»

صفحه 74 از 649