نام کتاب: جین ایر
- «گفتی آن خانم بلندقد اسمش دوشیزه تمپل است؟ »
- «بله.»
- «اسم بقیه معلمها چیست؟ »
- «آن خانم لپ قرمز اسمش دوشیزه اسمیت است. معلم درسهای عملی ماست چون ما لباسهامان را خودمان می دوزیم و او روپوش، پلیسه و هر نوع لباس دیگری را برایمان می برد؛ آن خانم کوچک که موی مشکی دارد اسمش دوشیزه اسکچرد است، تاریخ و دستور زبان درس می دهد، معلم درسهای حفظی کلاس دوم هم هست؛ و آن یکی که شال به خودش می پیچد، و دستمالش را با یک روبان زرد به پهلویش بسته بانو پی یه رو است، اهل لیل فرانسه است و زبان فرانسه درس می دهد.»
- «معلمها را دوست داری؟»
- «خوب، بله.»
- «آیا آن خانم کوچک مو مشکی، و بانو_ ؟ (مثل تو نمی توانم اسمش را تلفظ کنم)، آیا آنها را دوست داری؟»
- «دوشیزه اسکچرد تندخوست؛ باید مواظب باشی او را خشمگین نکنی. بانو پیه رو آدم بدی نیست.»
- «اما دوشیزه تمپل بهتر از همه است، نیست؟ »
- «دوشیزه تمپل خیلی خوب، و خیلی باهوش است. از همه بالا ترست برای این که معلوماتش از همه شان بیشتر ست.»
- «مدت زیادی هست که اینجایی ؟»
- «دو سال.»
- «یتیم هستی ؟ »
- «مادرم مرده. »
- «از اینجا راضی هستی؟»
- «مثل این که خیلی سؤال داری که بپرسی. عجالتا به خیلی از سؤالهایت جواب داده ام ؛ حالا می خواهم مطالعه کنم.»
اما در همان لحظه ما را به ناهار فراخواندند. همه دوباره به داخل ساختمان برگشتیم. بویی که حالا در تالار پیچیده بود در مقایسه با بوی صبحانه

صفحه 64 از 649