نام کتاب: جین ایر
می خواستم بپرسم آدم باید چه رفتاری داشته باشد تا قلبش تغییر کند که در این موقع خانم رید در گفت وگو دخالت کرد. به من گفت بنشین، بعد موضوع را طوری تغییر داد که خودش گفت وگو را ادامه دهد:
« آقای براکلهرست، گمان می کنم در نامه ای که سه هفته قبل به شما نوشتم اشاره کردم که این دخترک آن شخصیت و اخلاقی را که من دلم می خواهد داشته باشد، ندارد. وقتی شما او را در مدرسه لووود پذیرفتید خوشحال خواهم شد که از مدیر و معلمها خواسته شود رفتار او را دقیقا زیرنظر بگیرند و مهمتر از همه، در مورد بدترین صفت زشت او، یعنی در مقابل تمایل او به فریبکاری، هوشیار باشند من این حقیقت را با بودن خود تو میگویم، جین، تا بشنوی و نتوانی سعی کنی آقای براکلهرست را فریب بدهی.»
من حق داشتم که از خانم رید بدم بیاید و از او بترسم چون زخم زبان زدن بیرحمانه اش به من خصلت او بود. هیچوقت در حضور او خوشحال نبودم هرقدر از دستورهایش اطاعت می کردم، هرقدر با شوق و پشتکار میکوشیدم او را از خود خوشنود کنم تلاشم همیشه بی ثمر می ماند و با عباراتی مثل آنچه در بالا نوشتم پاسخ داده می شد. و حالا که این حرفها را پیش یک بیگانه میگفت اتهاماتش قلب مرا ریش میکرد. تا اندازه ای فهمیدم که با این حرفها دارد امیدم را برای ورود به مرحله جدیدی که خودش تصادفا مرا به آن سمت رانده بود، از بین می برد. با این حال، متوجه بودم که نمی توانم این احساس خود را بیان کنم که او دارد بذر بی مهری و نفرت در راه آینده ام می پاشد. داشتم در برابر دیدگان آقای براکلهرست به صورت یک کودک حیله گر موذی در می آمدم، و حالا برای ترمیم این صدمه چکار می توانستم بکنم؟
- «در حقیقت، هیچ کار، هیچ کار.» این را در دلم گفتم. کوشیدم صدای گریه ام را خفه کنم؛ و اشکهای روی صورتم را، که دلیل ضعیفی بر دلتنگی و غصه ام بود، به سرعت پاک کردم.
آقای براکلهرست گفت: «فریبکاری در کودکان، در حقیقت، خطای تأسف انگیزی است. مثل دروغ است، و تمام دروغگوها از *دریاچه آتش و گوگرد نصیب خواهند داشت*. مع الوصف، این دختر زیرنظر گرفته خواهد شد، خانم رید. من با دوشیزه تمپل و معلمها صحبت خواهم کرد.»
*اشاره به جهنم به نقل از کتاب مقدس است: «بر شریر دامها و آتش و کبریت خواهد بارانید، و باد سموم نصیب ایشان خواهد بود . مزامیر ۹ : ۱۱ (کتاب مقدس فارسی؛ چاپ ۱۹۰4) -م.

صفحه 39 از 649