میدانست که شوهرش به چه فکر می کند. منتظر ماند که او سیگارش را تمام کند. بالاخره با صدایی محتاطی گفت:
- داماسو.
- ها؟
- آنها را پس بده.
داماسو سیگار دیگری روشن کرد.
- روزهاست که به این موضوع فکر می کنم. مسئله ناراحت کننده این است که نمی دانم چطور این کار را بکنم.
تصمیم گرفتند که گویها را در گوشه ای از یک مکان عمومی رها کنند. بعدا آنا فکر کرد که به این ترتیب موضوع بیلیارد فیصله یافته، ولی موضوع مرد سیاه کاملا باقی مانده است. پلیس می تواند در مورد کشف گویها خیلی توضیح بدهد، بی آنکه مرد را تبرئه کند.
آیا این خطر هم وجود نداشت که کسی گوی ها را پیدا کند و به جای این که آنها را پس بدهد، پیش خودش نگه دارد که بفروشد؟
آنا نتیجه گیری کرد:
- حالا که به فکر عمل هستی باید خوب عمل بکنی
گویها را از زیر خاک در آوردند. آنا آنها را لای روزنامه پیچید و دقت کرد که شکل بسته، محتوای آن را آشکار نکند، سپس آنها را در صندوق گذاشت و پیشنهاد کرد:
- حالا فقط باید منتظر موقعیت ماند.
اما دو هفته گذشت و موقعیتی پیش نیامد. شامگاه بیستم اوت، دو ماه بعد از سرقت، داماسو، دون روکه را دید که پشت پیشخوان نشسته است و با بادبزنی از برگهای نخل، پشه ها را می راند. رادیویش خاموش بود و او تنهاتر از همیشه به نظر می رسید.
- داماسو.
- ها؟
- آنها را پس بده.
داماسو سیگار دیگری روشن کرد.
- روزهاست که به این موضوع فکر می کنم. مسئله ناراحت کننده این است که نمی دانم چطور این کار را بکنم.
تصمیم گرفتند که گویها را در گوشه ای از یک مکان عمومی رها کنند. بعدا آنا فکر کرد که به این ترتیب موضوع بیلیارد فیصله یافته، ولی موضوع مرد سیاه کاملا باقی مانده است. پلیس می تواند در مورد کشف گویها خیلی توضیح بدهد، بی آنکه مرد را تبرئه کند.
آیا این خطر هم وجود نداشت که کسی گوی ها را پیدا کند و به جای این که آنها را پس بدهد، پیش خودش نگه دارد که بفروشد؟
آنا نتیجه گیری کرد:
- حالا که به فکر عمل هستی باید خوب عمل بکنی
گویها را از زیر خاک در آوردند. آنا آنها را لای روزنامه پیچید و دقت کرد که شکل بسته، محتوای آن را آشکار نکند، سپس آنها را در صندوق گذاشت و پیشنهاد کرد:
- حالا فقط باید منتظر موقعیت ماند.
اما دو هفته گذشت و موقعیتی پیش نیامد. شامگاه بیستم اوت، دو ماه بعد از سرقت، داماسو، دون روکه را دید که پشت پیشخوان نشسته است و با بادبزنی از برگهای نخل، پشه ها را می راند. رادیویش خاموش بود و او تنهاتر از همیشه به نظر می رسید.