چشمهای درشت سیاه خمار و مورب، دندانهای براق با حرکات آهسته موزونی که به آهنگ سه تار و تنبک و تنبور و سنج و کرنا میرقصیده، یک آهنگ ملایم و یکنواخت که مردهای لخت شالمه بسته می زده اند، آهنگ پرمعنی که همه اسرار جادوگری و خرافات و شهوتها و دردهای مردم هند در آن مختصر و جمع شده بوده و به وسیله حرکات متناسب و اشارات شہوت انگیز - حرکات مقدس - بوگام داسی مثل برگ گل باز میشده ، لرزشی بطول شانه و بازوهایش می داده، خم می شده و دوباره جمع می شده است، این حرکات که مفهوم مخصوصی در بر داشته و بدون زبان حرف می زده است چه تأثیری ممکن است در پدرم کرده باشد؟ مخصوصا بوی عرق گس و یا فلفلی او که مخلوط با عطر موگرا و روغن صندل میشده ، به فہوم شهوتی این منظره می افزوده است، عطری که بوی شیره درختهای دوردست را دارد و به احساسات دور و خفه شده جان می دهد. بوی مجری دوا، بوی دواهایی که در اطاق بچه داری نگه می دارند و از هند می آید، روغنهای ناشناس سرزمینی که پر از معنی و آداب و رسوم قدیم است لابد بوی جوشانده های مرا میداده. همه اینها یادگارهای دور و کشته شده پدرم را بیدار کرده. پدرم بقدری شیفته بوگام داسی می شود که به مذهب دختر رقاص - به مذهب لینگم - میگرود؛ ولی پس از چندی که دختر آبستن می شود او را از خدمت معبد بیرون می کنند.
من تازه به دنیا آمده بودم که عمویم از مسافرت خود به بنارس برمی گردد ولی مثل اینکه سلیقه و عشق او هم با سلیقه پدرم جور درمیآمده ، یکدل نه صد دل عاشق مادر من می شود و بالاخره او را گول می زند، چون شباهت ظاهری و معنوی که با پدرم داشته این کار را آسان می کند. همینکه قضیه کشف می شود مادرم می گوید که هر دوی آنها را ترک خواهد کرد، مگر به این شرط که پدر و عمویم آزمایش مارناگ را بدهند و هرکدام از آنها که
من تازه به دنیا آمده بودم که عمویم از مسافرت خود به بنارس برمی گردد ولی مثل اینکه سلیقه و عشق او هم با سلیقه پدرم جور درمیآمده ، یکدل نه صد دل عاشق مادر من می شود و بالاخره او را گول می زند، چون شباهت ظاهری و معنوی که با پدرم داشته این کار را آسان می کند. همینکه قضیه کشف می شود مادرم می گوید که هر دوی آنها را ترک خواهد کرد، مگر به این شرط که پدر و عمویم آزمایش مارناگ را بدهند و هرکدام از آنها که