بسیار خوب، ستاد متعلق به شماست.» الیک سری با رضایت تکان داد و لبخند زد. از این بهتر نمی شد. موافقت تدی او را حیرت زده کرد. .
تدی پرسید: «تکلیف معاون رییس جمهور چه می شود؟» |
برای این کار دو نفر را پیشنهاد میکنم. سناتور نانس از میشیگان، دوست قدیمی است، قابل اعتماد است. و گیس فرماندار تکزاس» |
تدی اسامی را شنید و به فکر فرو رفت. واقعا انتخاب بدی نبود. گرچه گیس زیاد به درد نمی خورد. بچه پولداری بود که در کالج اسکیت بازی می کرد. در سی سالگی دیوانه گلف بود. بعد از صدقه سر پول های پدرش رأى فراوان خرید و فرماندار شد. برای چهار سال. به علاوه، در مورد ایالت تکزاس هیچ نگرانی وجود نداشت.
گفت: «از نانس خوشم می آید.»| ولیک پاسخ داد: «از این به بعد او هم همین را خواهد گفت.»
یکساعت بعد را درباره پول صحبت کردند. اولین موج پول باید از اتحادیه ها بلند می شد. میلیونها دلار باید می رسید، بدون این که سوءظنی ایجاد کند. موج دوم از جانب مقاطعه کاران و دلالان اسلحه بود. موج سوم از منابع نقدی و مراجع قانونی و غیر قانونی
موج چهارمی هم وجود داشت که لیک از آن بی خبر بود. منابع مطبوعاتی عقیده داشتند که تدی مینارد و تشکیلاتش بسیاری از مجامع و مشاغل غیرقانونی را کنترل می کنند و به آنها آزادی عمل می دهند؛ معاملاتی انجام می شود، فقط با پول نقد، بعضی کلیساهای متعلق به سپاهان و سازمانهای نژادپرست سفید به خصوص در شهرهای شیکاگو، دیترویت و ممفیس، و سراسر ایالات جنوبی پایشان گیر است. تدی از همه اینها مدارکی داشت و پولهای کلان میگرفت. به هر حال معامله با سازمانها و شخصیت های محلی یکی از اهرمهای مؤثر بود. آنها آماده بودند در دور افتاده ترین نقطه کشور، رأی بخرند، حتی یکی.
تدی هر چه بیشتر طرح خود را مطالعه می کرد، اطمینانش بیشتر می شد،