نام کتاب: برادران
چیزی هم راجع به پول گفتند؟ پول می خواهند؟ » «ب، البته. اما توضیح زیادی نداد. گرچه، گفت: درباره پول نگرانی ندارد. ولی معلوم بود که تردیدهایی دارند.» «اسرار ما را فاش نکرد؟» «نه، نه. ابدأ.» نگران نبود که حرف هایش را گوش می کنیم؟» فکر نمی کنم. یازده بار از دفترش، و هشت بار از منزلش تماس گرفت. هیچ یک از تلفن خصوصی اش نبود.» «فاکس نفرستاد؟ ای - میلا چطور؟» «اصلا. دو ساعت جلسه داشت، با شیارا» رییس دفترش.» بله. موضوع جلسه راجع به ستاد انتخاباتی بود. شیارا می خواهد رییس این ستاد باشد. بر سر نانس سناتور میشیگان به عنوان معاون رییس جمهور توافق دارند.» انتخاب بدی نیست.» « آدم خوبی به نظر می آمد این آقای نانس. گذشته اش را زیر و رو کردیم. چیزی ندارد. وقتی ?? ساله بوده همسرش را طلاق داده، ولی این مال ?? سال پیش است.» مشکلی نیست. آیا لیک آماده شروع کار شده؟» « آه، بله. او یک سیاستمدار است، اینطور نیست. به او وعده کلید امپراتوری داده شده، پس چرا آماده نباشد؟ همین الان هم دارد متن سخنرانی هایش را می نویسد.» تدی قرصی از شیشه در آورد و بلعید، بدون آب. از تلخی آن اخم به ابرو انداخت. اخم به تدریج به پیشانی رسید و بعد آرام محو شد. گفت: «یورک، دلم می خواهد بگویی که در مورد این مرد چیزی از قلم نیفتاده، نباید مشکلی پیش

صفحه 50 از 424