در کتابخانه زندان ترامبل تعداد کتاب های حقوقی زیاد بود، بیش از یک چهارم فضای کتابخانه را اشغال کرده بود. کتاب های حقوقی را در گوشه ای مجزا چیده بودند، جایی که با دیواری از آجر قرمز و شیشه از بخش های دیگر جدا می شد. از شکل و روی کتاب ها معلوم بود که بسیار به آنها مراجعه می شود. قفسه ها طوری چیده شده بود که فضای کافی برای رفت و آمد خوانندگان وجود داشت. کنار دیوارها میزهایی گذاشته بودند. روی میزها پر بود از ماشین تحریر و کامپیوتر، آنقدر که برای انجام کارهای یک کتابخانه بزرگ کافی بود. کاغذ و قلم به قدر کافی موجود بود. این کتابخانه را برادران اداره می کردند، در واقع مقر فرمانروایی ایشان به شمار می رفت. البته همه زندانیان می توانستند از آن استفاده کنند، اما قانون نانوشته وجود داشت که بر طبق آن هر کس که می خواست وارد کتابخانه شود باید زمان توقف خود را مشخص می کرد و به اطلاع برادران می رساند. چنین اجازه ای باید گرفته می شد؛ شاید نشود اسم اجازه بر آن گذاشت اما به هر حال برادران باید از حضور خوانندگان در بخش حقوقی کتابخانه مطلع می شدند. قاضی جوروی اسپایسر اهل میسی سی پی برای جارو کردن کتابخانه و مرتب کردن میزها و قفسه ها ساعتی ?? سنت دریافت می کرد. به علاوه مأموریت داشت آشغال ها را خالی کند. وقتی نوبت خالی کردن سطل های آشغال فرا می رسید واقعا احساس حقارت می کرد، حس میکرد خوکی بیش