محتاطانه تکرار کردم: «دوست دارم جیم باشم.» زیرا اسمها اهمیت عجیبی دارند. نمی توان تا اسمی را امتحان نکردی به آن اعتماد کنی. چرا می بایست از ویکتور شرم داشته باشم و چرا به این راحتی به جیم رضایت داده بودم؟
صرفا برای عوض کردن موضوع صحبت پرسیدم: «کاپیتان کجاست؟ »
گفت: «رفته جایی. من آنجا را نمی شناسم.» و مرا به آشپزخانه هدایت کرد و آب را گذاشت جوش بیاید تا تخم مرغم را بپزد.
از او پرسیدم: «اینجا زندگی می کند؟»
گفت: «اگر این دور و برها باشد، ای. یک نوع خاص از زندگی.» احتمالا جوابش حتی به نظر خودش اندکی پیچیده آمد، چون اضافه کرد: «وقتی کاپیتان را بهتر بشناسی، خواهی دید که سئوال کردن از او هیچ فایده ای ندارد. آنچه که می خواهد تو بدانی، بهت میگوید.»
گفتم: «این پیژاما را زیاد دوست ندارم.» کمی برایت کوچک است.» منظورم این نبود. منظورم رنگش است . و این پرتغالها.» گفت: «اوه، فکر میکنم اولین پیژامایی را که دیده خریده.» می شود عوضش کرد؟» | «با کج خلقی گفت: «ما که میلیونر نیستیم.» و سپس گفت: «کاپیتان خیلی مهربان است. این یادت باشد.»
عجیب است. اسمش با اسم من یکی است.» چه طور؟ یعنی جیم است.»
با اکراه افزودم: «نه. با اسم واقعی ام. ویکتور.» و با دقت به او خیره شدم تا ببینم لبخند می زند، اما نزد. گفت: «اوه، فکر میکنم اسم مستعارش است.» و مشغول پختن تخم مرغ من شد.
(C
صرفا برای عوض کردن موضوع صحبت پرسیدم: «کاپیتان کجاست؟ »
گفت: «رفته جایی. من آنجا را نمی شناسم.» و مرا به آشپزخانه هدایت کرد و آب را گذاشت جوش بیاید تا تخم مرغم را بپزد.
از او پرسیدم: «اینجا زندگی می کند؟»
گفت: «اگر این دور و برها باشد، ای. یک نوع خاص از زندگی.» احتمالا جوابش حتی به نظر خودش اندکی پیچیده آمد، چون اضافه کرد: «وقتی کاپیتان را بهتر بشناسی، خواهی دید که سئوال کردن از او هیچ فایده ای ندارد. آنچه که می خواهد تو بدانی، بهت میگوید.»
گفتم: «این پیژاما را زیاد دوست ندارم.» کمی برایت کوچک است.» منظورم این نبود. منظورم رنگش است . و این پرتغالها.» گفت: «اوه، فکر میکنم اولین پیژامایی را که دیده خریده.» می شود عوضش کرد؟» | «با کج خلقی گفت: «ما که میلیونر نیستیم.» و سپس گفت: «کاپیتان خیلی مهربان است. این یادت باشد.»
عجیب است. اسمش با اسم من یکی است.» چه طور؟ یعنی جیم است.»
با اکراه افزودم: «نه. با اسم واقعی ام. ویکتور.» و با دقت به او خیره شدم تا ببینم لبخند می زند، اما نزد. گفت: «اوه، فکر میکنم اسم مستعارش است.» و مشغول پختن تخم مرغ من شد.
(C