نام کتاب: باخت پنهان
«و شما خیلی سریع تر از ما از مرگ سنیور اسمیت باخبر شدید، بنابراین، شاید ما شما را به اندازه کافی جدی نگرفته ایم، سنیور کوییگلی. آیا افراد سوموزا را از مسیری که او می رفت مطلع کردید؟»|
از کجا می توانستم مسیر او را بدانم؟» «حالا. کاش می توانستم به این سئوال جواب بدهم. کینگ کونگ که
بود؟
کینگ کونگ؟» شاید اسم رمز بوده؟»
از کجا بدانم؟ در روزنامه ای که من در آن کار می کنم، از رمز استفاده نمی کنیم.» |
و لابد هیچ خبر نداری که جیم الان کجاست؟ می ترسم او هم به راه آقای اسمیت برود.» |
بعد از مرگ پدرش من فقط یک بار او را دیدم.» |
شما در مورد اعداد بسیار دقیق هستید، سنیور کوییگلی. خوب فکر کن.»
آقای کوییگلی دوباره فکر کرد. «شاید می بایست بگویم دو یا سه بار» شما به او پیشنهاد کار کردید، این طور نیست؟ »
واقعا هیچ توافقی صورت نگرفت. کاری که پیشنهاد کرده بودم خبرنگاری بود. تجربه خیلی کمی داشت.» |
دوباره می پرسم - کینگ کونگ که بود؟» تا جایی که یادم می آید یک نوع میمون است.» «میمون؟»
شاید گوریل - واقعا یادم نمی آید کدامش.» سرهنگ مارتینز آه کوتاهی کشید که ممکن بود آه نا امیدی باشد.

صفحه 190 از 196