گفتم: «من روی کاناپه می خوابیدم. آن پیژامای من است.»|
مأیوس نشد، چون یک بالش را بر روی رختخواب برگردانده بود. گفت: «اوه، پس این مال اوست. این هم نشان می دهد که احتمالا برمی گردد.»
خوش حالی که بر می گردد؟»
«بله، چون در اینجا خیلی راحت می شود تحت نظرش گرفت. تصور می کنم که مسیر همیشگی اش را خواهد رفت. می رود آسمان کوستاریکا. سپس از مرز رد می شود و در جایی در منطقه استلی که در آنجا ساندینیست ها قویترند سلاح ها را پیاده می کند.»
من حتی نمی دانم از چه کشوری حرف می زنی.» «تا من این سطل کاغذ باطله ها را می گردم، تو کمد را بگرد.»|
اطاعت کردم. قضیه برای خودم هم جالب می شد. تا حالا فعالیت های کاپیتان را که از برکت آن من و لیزا آن همه سال یک زندگی نیمچه مرفهی را گذرانده بودیم، این طور به دقت دنبال نکرده بودم. بیشترین پیشرفت من برای دسترسی به چیزی که آقای کوییگلی به آن می گفت اطلاعات، یک خط خبری بود که در روزنامه تلگراف خوانده بودم، درباره مردی «با ظاهر نظامی» که از جواهرفروش پرسیده بود راه «خیابان باکستر» از کدام طرف است. خیابان باکستر و استلی - دو محل نامشخصی که با سالها فاصله از همدیگر ناگهان سربرآورده بودند. پرسیدم: «استلی کجاست؟»
گفتم که. جایی که گارد ملی سوموزا در آنجا ضعیف تر از هر جای دیگر و ساندینیستها قوی تر از هر جای دیگر هستند.»
از کدام کشور حرف می زنی؟» | خیلی آدم بی اطلاعی به نظر می رسی. نمی دانی که در نیکاراگوا
مأیوس نشد، چون یک بالش را بر روی رختخواب برگردانده بود. گفت: «اوه، پس این مال اوست. این هم نشان می دهد که احتمالا برمی گردد.»
خوش حالی که بر می گردد؟»
«بله، چون در اینجا خیلی راحت می شود تحت نظرش گرفت. تصور می کنم که مسیر همیشگی اش را خواهد رفت. می رود آسمان کوستاریکا. سپس از مرز رد می شود و در جایی در منطقه استلی که در آنجا ساندینیست ها قویترند سلاح ها را پیاده می کند.»
من حتی نمی دانم از چه کشوری حرف می زنی.» «تا من این سطل کاغذ باطله ها را می گردم، تو کمد را بگرد.»|
اطاعت کردم. قضیه برای خودم هم جالب می شد. تا حالا فعالیت های کاپیتان را که از برکت آن من و لیزا آن همه سال یک زندگی نیمچه مرفهی را گذرانده بودیم، این طور به دقت دنبال نکرده بودم. بیشترین پیشرفت من برای دسترسی به چیزی که آقای کوییگلی به آن می گفت اطلاعات، یک خط خبری بود که در روزنامه تلگراف خوانده بودم، درباره مردی «با ظاهر نظامی» که از جواهرفروش پرسیده بود راه «خیابان باکستر» از کدام طرف است. خیابان باکستر و استلی - دو محل نامشخصی که با سالها فاصله از همدیگر ناگهان سربرآورده بودند. پرسیدم: «استلی کجاست؟»
گفتم که. جایی که گارد ملی سوموزا در آنجا ضعیف تر از هر جای دیگر و ساندینیستها قوی تر از هر جای دیگر هستند.»
از کدام کشور حرف می زنی؟» | خیلی آدم بی اطلاعی به نظر می رسی. نمی دانی که در نیکاراگوا