و مواد مخدر، سردربیاورم، یا اگر از عرض یک خیابان رد شوم وارد یک کشور دیگر، ایالت متحد آمریکا بشوم. اسم رستوران را هم فراموش کرده بودم. تاکسی کم بود و ایستگاهی به چشم نمی خورد. فقط با تکرار کلمات
رستوران» و «پرو» برای چند رهگذر، بالاخره موفق شدم به محل ملاقات برسم.
آقای کوییگلی هنوز نیامده بود. از باقی مانده پولی که لیزا داده بود یک پیسکوسور برای خودم دستور دادم و، مضطرب و بی حوصله، منتظر نشستم. رستوران تقریبا خلوت بود و در خیابان هایی که پابلو جهت هشدار دادن به من گفته بود شب ها در آنها آدم را لخت می کنند، کمتر کسی دیده می شد. با آن که نوشیدنی ام را آهسته آهسته مزمزه کرده بودم، وقتی یک تاکسی در جلوی رستوران نگه داشت و آقای کوییگلی در چارچوب در ظهور کرد، مدت ها بود که تمام شده بود. گویا سور و ویسکی در معده ام با هم نمی ساختند، آقای کوییگلی باریک تر از همیشه به نظرم آمد.
با عذرخواهی گفت: «متأسفم که کمی دیر کردم. در کار من همیشه احتمال این هست که وقایع غیر منتظره اتفاق بیفتد.» به نظر می رسید که کلماتش را با دقت و موشکافی سرمقاله نویس یک روزنامه معتبر انتخاب می کند. می بینم که یک پیسکوسور نوشیده ای. یکی دیگر هم میل می کنید؟
گفتم: «اشتباه کردم نوشیدم. با ویسکی نمی سازد.» پس یک ویسکی دیگر. شاید من هم یکی خوردم. امشب لب به الکل
نزده ام.»
گفتم: «نه، چیزی نمی نوشم. میخواستم بگویم که با کاپیتان حرفم
شده.»
رستوران» و «پرو» برای چند رهگذر، بالاخره موفق شدم به محل ملاقات برسم.
آقای کوییگلی هنوز نیامده بود. از باقی مانده پولی که لیزا داده بود یک پیسکوسور برای خودم دستور دادم و، مضطرب و بی حوصله، منتظر نشستم. رستوران تقریبا خلوت بود و در خیابان هایی که پابلو جهت هشدار دادن به من گفته بود شب ها در آنها آدم را لخت می کنند، کمتر کسی دیده می شد. با آن که نوشیدنی ام را آهسته آهسته مزمزه کرده بودم، وقتی یک تاکسی در جلوی رستوران نگه داشت و آقای کوییگلی در چارچوب در ظهور کرد، مدت ها بود که تمام شده بود. گویا سور و ویسکی در معده ام با هم نمی ساختند، آقای کوییگلی باریک تر از همیشه به نظرم آمد.
با عذرخواهی گفت: «متأسفم که کمی دیر کردم. در کار من همیشه احتمال این هست که وقایع غیر منتظره اتفاق بیفتد.» به نظر می رسید که کلماتش را با دقت و موشکافی سرمقاله نویس یک روزنامه معتبر انتخاب می کند. می بینم که یک پیسکوسور نوشیده ای. یکی دیگر هم میل می کنید؟
گفتم: «اشتباه کردم نوشیدم. با ویسکی نمی سازد.» پس یک ویسکی دیگر. شاید من هم یکی خوردم. امشب لب به الکل
نزده ام.»
گفتم: «نه، چیزی نمی نوشم. میخواستم بگویم که با کاپیتان حرفم
شده.»