به یاد کوکا کولا افتادم و گفتم: «کوکو سولو... این را باید از خودتان درآورده باشید.»
از خودم درنیاوردم، اما شاید ساختمانش را عوضی نشان دادم. شاید کلیسای نشانه های یهوه یا اولین ایستیها بوده. یانکی ها خیلی مذهبی هستند. فراموش کردم کتاب فروشی آرگوسی را نشانت بدهم. واقعا تک است. تنها کتاب فروشی منطقه است. البته با این همه دین داری، حالا وظایف نظامی به کنار، وقت چندانی برای مطالعه ندارند.»
همان طور که بدون ممانعت وارد منطقه شده بودیم بدون ممانعت هم، از سمت چپ، از آن خارج شدیم و سپس پیچیدیم به سمت - می خواستم بنویسم شمال، اما در پاناما، جغرافی دانها هم ممکن است جهت های اصلی را گم کنند. مثلا چه کسی حدس می زد که کانال، از اقیانوس اطلس تا آرام، کم و بیش جهت شرق به غرب دارد؟ تنها چیزی که اکنون می توانم از آن گردش به یاد بیاورم تابلویی بزرگ در کنار جاده ای بود که از آن می رفتیم، و نقشه شهری که ظاهرا قرار بود روزی توسط بانک بوستون ساخته شود و هنوز شروع نشده بود، بر روی آن دیده می شد. در کنار راه های سفت و محکم که به جایی جز یک کارگاه در ساحل اقیانوس آرام منتهی نمی شدند، فقط تعدادی تیر برق دیده می شد.
کاپیتان گفت: «اینجا به سمت راست می پیچیم.» و هنگامی که اتوموبیل را از دست انداز یک گودال رد کرد و رفت به میان علف ها و بوته هایی که تا شانه آدم می رسیدند، فورا اضافه کرد: «دوست دارم فراموش کنی کجا هستیم.» از میان بوته ها و علف ها در آمدیم و به یک باند پرواز کوتاه
1. Jehovah Witnesses 2. First Isthian
از خودم درنیاوردم، اما شاید ساختمانش را عوضی نشان دادم. شاید کلیسای نشانه های یهوه یا اولین ایستیها بوده. یانکی ها خیلی مذهبی هستند. فراموش کردم کتاب فروشی آرگوسی را نشانت بدهم. واقعا تک است. تنها کتاب فروشی منطقه است. البته با این همه دین داری، حالا وظایف نظامی به کنار، وقت چندانی برای مطالعه ندارند.»
همان طور که بدون ممانعت وارد منطقه شده بودیم بدون ممانعت هم، از سمت چپ، از آن خارج شدیم و سپس پیچیدیم به سمت - می خواستم بنویسم شمال، اما در پاناما، جغرافی دانها هم ممکن است جهت های اصلی را گم کنند. مثلا چه کسی حدس می زد که کانال، از اقیانوس اطلس تا آرام، کم و بیش جهت شرق به غرب دارد؟ تنها چیزی که اکنون می توانم از آن گردش به یاد بیاورم تابلویی بزرگ در کنار جاده ای بود که از آن می رفتیم، و نقشه شهری که ظاهرا قرار بود روزی توسط بانک بوستون ساخته شود و هنوز شروع نشده بود، بر روی آن دیده می شد. در کنار راه های سفت و محکم که به جایی جز یک کارگاه در ساحل اقیانوس آرام منتهی نمی شدند، فقط تعدادی تیر برق دیده می شد.
کاپیتان گفت: «اینجا به سمت راست می پیچیم.» و هنگامی که اتوموبیل را از دست انداز یک گودال رد کرد و رفت به میان علف ها و بوته هایی که تا شانه آدم می رسیدند، فورا اضافه کرد: «دوست دارم فراموش کنی کجا هستیم.» از میان بوته ها و علف ها در آمدیم و به یک باند پرواز کوتاه
1. Jehovah Witnesses 2. First Isthian