نام کتاب: باخت پنهان
رویش را با یک حالت جدی از آینه برگرداند و در حالی که تیغ را مثل کشیشی که نان عشای ربانی را بالا می برد در دستش بالا برده بود، گفت: می خواهم یکی از این قاطرها را در اسطبلش نشانت دهم. غیر از من وتو هیچ کس نباید بداند اسطبل کجاست . البته به جز چند نفر از دوستان واقعی من که، امیدوارم، هیچ گاه به من خیانت نخواهند کرد.» تیغ را پاک کرد و دوباره به سوی من روگرداند. گفت: «این راز بزرگی است. تو یکی از دوستان واقعی من هستی، این طور نیست؟»
آیا از این که به او جواب دادم: «بله، البته باید مورد سرزنش قرار گیرم؟ چون، حالا که لیزا مرده بود، اگر او دوست من نبود، به راستی چه کسی در این کره دوست من بود؟
(۸)
ماشین کاپیتان را که یک رنوی نه خیلی گران قیمت بود برداشتیم و بانکها و محله فقیرنشین را رد کردیم و بدون هیچ کنترلی وارد منطقه آمریکایی با گلف بازها و قمارخانه ها و کلیساهایش شدیم. همین طور که رد می شدیم کاپیتان نام چند کلیسا را برایم گفت: کلیسای جماعت کوکو سولو'، کلیسای کتاب صلیبیان، کلیسای نصرانی ها، کلیسای مقدسین روز آخرت ، کلیسای انجیل حقیقی. گفت: «بیش از شصت کلیسا. گرچه نه به اندازه بانک ها.»
1. Coco Solo Community Church 2. Cross Roads Bible Church 3. the Nazarene 4. the Latter Day Saints 5. Four Square Gospel

صفحه 148 از 196