نام کتاب: باخت پنهان
سرزمین عجیبی است. یک دولت کوچک سرمایه داری که به وسیله یک ژنرال سوسیالیست اداره می شود، و به وسیله آمریکایی ها به دو قسمت تقسیم شده است. من و شما به عنوان دو فرد انگلیسی می توانیم بفهمیم که در اینجا چه مشکلاتی می تواند پدید بیاید. مثل این است که شمال و جنوب انگلیس از هم جدا شوند و آمریکایی ها در وسط این ها باشند. این بغض و کینه ای که نسبت به آمریکایی ها هست از یک جهت برایشان قابل درک نیست، چون پول زیادی به اینجا سرازیر کرده اند. پاناما احتمالا بدون آنها کشور فقیری می شد، بنابراین آنها انتظار دارند که در اینجا محبوب واقع شوند، اما به جای این، دشمن دارند. پول همچنان که دوست می آفریند دشمن هم می آفریند.
متوجه شدم - و این اولین بار نبود که او بعضی کلمات (که « آمریکایی» یکیش بود) را با ته لهجه یانکی تلفظ می کند. پرسیدم: «شما واقعا انگلیسی هستید؟» |
گفت: «می توانی گذرنامه ام را ببینی. در برایتون (Brighton) به دنیا آمده ام. دیگر بیشتر از این می خواهی انگلیسی باشم.»
عذرخواهی کردم، چون، به هر حال، مگر نه این بود که می خواست به من کمک کند؟ «برای این پرسیدم که گاهی لهجه تان...)
تأیید کرد: «لهجه آتلانتیکی است. می دانی که من برای یاد گرفتن حرفهام چندین سال را در آمریکا گذرانده ام.» |
حرفه؟»
حرفهام به عنوان خبرنگار مالی. برای همین است که الان در کشوری هستم که یک صد و بیست و سه بانک بین المللی دارد و به دست یک ژنرال سوسیالیست اداره می شود. این وضع می تواند، در یک چشم به هم زدن، خبرنگار مالی را به خبرنگار سیاسی، یا حتی خبرنگار جنگی،

صفحه 143 از 196