نام کتاب: از عشق و شیاطین دیگر
همه کار می تواند بکند.
مارکز پاسخ داد: صحت دارد، ولی کار خوب را تر می کنی که آنها را باور نمی کنی. تا
مارکز خوشبخت از خبرهای تازه و خوب بمفری به سه ویلا پیش گرفت تا بیندیشد و سیروا ماریا بتواند از غم پنهان خود بهبودی حاصل کند و تربیت او را برای زندگی تکمیل سازد. زمان سر و بدرقه قطعی شده بود که کاریداد دل کویره با خبر دهشتناکی استراحت بعدازظهر او را بر هم زد
آقای کوچک و بینوای من، حالا دخترت سگ می شود.»
آبره نونچیکو شتابان از راه رسید و خرافات عوام پسندانه را نمی کرد که می گفتند مبتلایان به هاری عاقبت شبیه حیوان هاری می شوند که آنها را گاز گرفته است. او تأیید کرد که دخترک کمی تب دارد، هرچند که تا برای خودش بیماری است ولی نشانه سایر بیماری ها نیست، و نخواست در این مورد توضیح بیشتری بله هله. په پلر تگران تأکید کرد که دخترک از هیچ مرضی مصون نیست، چون گازگرفتگی یک سگ چه هار باشد و چه نباشد، در برابر واکسن مقاوم است. مثل همیشه تنها یک راه وجود داشت: انتظار. مارکز پرسید:
این، همه آن مطالبی است که می توانستید به من بگویید؟
پزشک تلخ و بی تفاوت جواب داد: العلم این فرصت را به من نمی دهد تا بیشتر از این به شما بگویم. ولی اگر حرف های مرا باور نمی کنید، هنوز راه دیگری پیش رو دارید: به خدا اعتماد کنید. |
مارکز سر در نیاورد. او گفت: من می توانم سوگند یاد کنم که شما بی دین هستید. ا پزشک بی آنکه رو به سوی او بکند: «به نظر شما چه می بودم بهتر

صفحه 56 از 176