نام کتاب: از عشق و شیاطین دیگر
سییروا ماریا علیه مادرش به کار می بندد، و تصمیم گرفت که هر دو نمی توانند در این خانه زندگی کنند. مارکز سعی کرد با ترس و لرز میانجی گری کند، ولی برناردا با خشونت حرفش را قطع کرد: یا جای اوست یا جای من. بدین ترتیب عبروا مجددا به میان دختران شوره به سر برده بازگشت و حتا اگر مادرش در کارگاء تصفیه شکر هم می برد، باز همانجا زندگی می کرد. دخترک هم چون بدو تولد میحدود ماند و از سواد کوچکترین بهره ای نبرد
با این وضع حال برناردا بهتر تشیلی، او کوشید تا یهودای اسخریوطی را نزد خود نگه دارد، چون با خودش هم خوانی داشت. و این کار باعث شد تا در مدتی کمتر از دو سال معاملات و حتا مسیر زندگی از دستش خارج شود. برناردا یهودا را به شکل دزدان دریایی نویی، آس دل و سلطان روشنایی در آورد. زمانی که کشتی های باربری لنگر می انداختند و شهر از جشن های شش ماهه سرمست می شده با خود به خارج از شهر می برد. بیرون از دیواره های شهر برای تجار، پیاله فروشی های از قبل پیش بینی نشده و فاحشه خانه هایی راه اندازی می شد. اغلب تجار از لیما، 4 پورتو بهلو، هاوانا و وراکروز می آمدند و با یکدیگر بر سر پارچه ها و کالاهای جهان جدید الکشفا به مشاجره می پرداختند. یک شاه مستی او را به پیاله فروشی در کشتی حامل پرده ها کشاند. یهودا با رازداری بسیار نزد برناردا آمد و به او گفت:
چشم ها بسته، دهان باز!» برناردا اطاعت کرد و یهودا بسته ای از شکلات جادویی ساخت او آکساکا را روی زبانش گذاشت. برناردا مزه اش را شناخت و تف کرده چون از عنوان کودکی همیشه نسبت به شکلات اکراه داشت. یهودا ثابت کرد که آن ماده مقدسی است که به زندگی شادمانی می بخشد، بر

صفحه 51 از 176