دوازده هزار کیسه آرد وارد کرد. این بزرگترین قاچاق قرن محسوب می شد. |
برناردا آنوفتها نیمی از وقت خود را در کارگاه تصفیه شکر ماها تس صرف می کرد و از آن جا معاملات اصلی خود را هدایت می کرد، چون ریو گرانده و ماگدالها به املاک معاون سلطان نزدیک بود و تمام معاملات داخلی از آنجا سر می گرفت. اخبار جسته گریخته ای از موفقیت اقتصادی او به خانه مارکز می رسید، که درباره آنها حسابی پس نمی داد. ولی هنگامی که در این جا به سر می برد، حتا قبل از بحران، شبیه سگ شکاری محبوس شده بود. دومینگا د آوینتو بهتر اظهارنظر می کرد برناردا خیلی تاقچه بالا می گذارد.*
سیروا ماریا پس از مرگ یکی از دختران پرده اش برای اولین بار سجای ثابتی در خانه یافت. اتاق خواب مجلل مارکز اول را برای او سروسامان دادند. معلم خانگی برایش تعیین کردند تا درس هایی از اسپانیایی اروپایی به او یاد بدهد و همچنین شمارش اعداد و علوم طبیعی را بیاموزد. معلم سعی کرد تا به او خواندن و نوشتن یاد دهد. سمییروا ماریا مخالفت می ورزیده و می گفت: «الفبا را نمی فهما.. بانویی موسیقیدان با محبوبیت جهانی او را با موسیقی آشنا کرد. دخترک علاقه و اشتیاق زیادی از خود نشان داد، ولی حال و حوصله نداشت تا فلان وسیله موسیقی را یاد بگیرد. خانم معلم با ناراحتی از آموزش او کنار کشیده و هنگام خداحافظی به مارکز گشت
این طور نیست که فرزند شما در چیزی استعداد ندارد، بلکه او اصا به این دنیا تعلق ندارد
برناردا می خواست نشرت خود را تخفیف بله همد. ولی خیلی زود علتی شد که به این متصور است و نه آن. بلکه مقصر اصلی طبیعت این دو انسان