نام کتاب: از عشق و شیاطین دیگر
دونا اصابت کرد و به سرعت بر زمین درغلتید.
شهر متشنج شده بود و چنین تصور می کردند که خشم خداوند به خاطر عدم اعتراف به گناهی زبانه کشیده است. مارکز مراسم خاکسپاری شاهانه ای تدارک دید و برای اولین بار در لباس عزا و با سیمای بیمارگونه ظاهر شد، که می بایست او را برای همیشه از سایرین تمیز می داد. هنگام بازگشت از گورستان با دیدن پرستوهای کاغذی که از بالای درختان پرتقال به زمین می باریدند، غافلگیر شد. بدون آنکه فکر کند یکی از آنها را گرفت، باز کرد و خواند: «این رعد از جانب من آمد.»
پس از پایان عزاداری نه روزه، دارایی های دنیوی خود را که سهم وسیعی از ارثیة او محسوب می شد به کلیسا بخشید. چرا گاهی در مومپکس چراگاه دیگری در آیاپل و دو هزار هکتار زمین در دو مایلی محل اقامت واقع در ماهاتس با گله های فراوان اسب های باربر و سواری و یک مزرعه کشاورزی، هم چنین بهترین کارگاه تصفیه شکر کارائیب. افسانه ثروت او به هرحال بر پایه کار بی حد و حصر و اجباری برده ها جان گرفته بود، که مرزهای احتمالی آن تا فراسوی باتلاق های لاگوارییا و زمین های مسطح لایورتسا در حوالی جنگل های مانگرووه یوروبا می رسید و در خاطره ها ناپدید می شد.
تنها محلی که برای خود حفظ کرد، خانه اعیانی با حیاط برده ها بود که تعداد آنها را به حداقل کاهش داده بود و آسیایی در ماهاتس. اداره امور خانه را به دومینگاد آدوینتو واگذار کرد. نپتونوی پیر در مقام کالسکه چی، مقامی که مارکز اول به او داده بود، ابقاء شد و او را مأمور حراست از اندک وسایل مورد نیاز خانه کرد که در اصطبل اسب ها جای داشت.
برای اولین بار تنها با وجود مالیخولیای از دست رفته، نتوانسته لحظه ای در تاریکی بیارامد، زیرا هراس اشرافیت کرئولی بر او مستولی

صفحه 42 از 176