وحشتناک خشکی و آب است. عرق سردی در تاریکی در بدنش نشست و سکوت وهم آور شکارگاه باعث شد که او نزدیکی های صبح در حالی که به سختی نفس می کشید از خواب بیدار شود. سگ شکاری که بدون پلک زدن مقابل اتاق خواب ایگناچیو پاس می داد، پیش از هر خطری او را بی قرار کرد. ایگناجیو اظهار داشت: «زنده بودن باعث می شود تا در هراس و وحشت زندگی کنم.» ورود محتاطانه موجود متفکر، اشارات رنجورانه، شیوه بیان کشدار و تمایل به اصطرلاب او را در تبعید به افسردگی دچار کرد. به نظر می رسید که محکوم به اقامت دایمی در سلول معبد شده است.
پس از یک سال تبعید، صدایی شبیه بالا آمدن آب رودخانه او را بیدار کرد. قضیه از این قرار بود که حیوان از بیراهه و کاملا آرام در نور قرص ماه لانه اش را ترک گفته بود و چون وجودش مانع حرکت حیوانات دیگر به سمت چراگاه و نیزارها از میان گردنه و زمین های باتلاقی می شد او را بی سرو صدا نقش زمین کرده بودند. گله های بزرگ حیوانات و اسب های سواری و باری پیشاپیش حرکت می کردند، پشت سر آن ها خوک ها، گوسفندان و پرندگان، دسته های تماشایی که در دل شب ناپدید شدند. حتا پرندگان و کبوتران آماده پرواز به جمع آنها پیوستند و پاورچین از محل دور شدند. صبح روز بعد، تنها، سگ شکاری در پست نگهبانی مقابل اتاق خواب ارباب باقی مانده بود، و این تقریبا آغاز دوستی انسانی بود که مارکز را با این سگ شکاری و همه جانشینان خانه مرتبط می ساخت.
ایگناچیو جوان، برای غلبه بر وحشت از خانه متروک ارثیه ای، از عشق خود چشم پوشید و به تقاضای پدر گردن گذاشت، برای پدر کافی نبود که پسر عشقش را قربانی کند، در وصیت نامه قانونی خود او را
پس از یک سال تبعید، صدایی شبیه بالا آمدن آب رودخانه او را بیدار کرد. قضیه از این قرار بود که حیوان از بیراهه و کاملا آرام در نور قرص ماه لانه اش را ترک گفته بود و چون وجودش مانع حرکت حیوانات دیگر به سمت چراگاه و نیزارها از میان گردنه و زمین های باتلاقی می شد او را بی سرو صدا نقش زمین کرده بودند. گله های بزرگ حیوانات و اسب های سواری و باری پیشاپیش حرکت می کردند، پشت سر آن ها خوک ها، گوسفندان و پرندگان، دسته های تماشایی که در دل شب ناپدید شدند. حتا پرندگان و کبوتران آماده پرواز به جمع آنها پیوستند و پاورچین از محل دور شدند. صبح روز بعد، تنها، سگ شکاری در پست نگهبانی مقابل اتاق خواب ارباب باقی مانده بود، و این تقریبا آغاز دوستی انسانی بود که مارکز را با این سگ شکاری و همه جانشینان خانه مرتبط می ساخت.
ایگناچیو جوان، برای غلبه بر وحشت از خانه متروک ارثیه ای، از عشق خود چشم پوشید و به تقاضای پدر گردن گذاشت، برای پدر کافی نبود که پسر عشقش را قربانی کند، در وصیت نامه قانونی خود او را