دیگری مبتلا شده بود. التیام زخم هیچ مفهومی ندارد. پس از مدت نامشخصی زخم ممکن است دوباره پدیدارشده، متورم و تولید چرک کند مرحله نهایی بیماری می توانست آزار دهنده و مرگ سریعی را در پی داشته باشد. قانون فقط اجازه می دهد که به بیمارستان آمور دیوس متوسل شوند. در آنجا سنگالی های کارآزموده ای بودند که می دانستند چگونه با مرتدین و دیوانگان برخورد کنند. در غیر این صورت مارکز می بایست گناه را به گردن گرفته دخترک را به تخت می بست و او را در همان حال نگه می داشت تا بمیرد.
در پایان گفت: «تا آنجا که ما خبر داریم کسی از بیماری هاری جان سالم بدر نبرده است.»
مارکز تأکید کرد هیچ صلیبی آنقدر سنگین نیست که او آماده حملش نباشد. کودک باید در خانه بمیرد. پزشک با همدردی، تأیید آمیز سری به علامت نفی تکان داد
آنگاه گفت: «آقای محترم از شما انتظار کمترین گذشتی نداشتم. تردیدی ندارم که روح شما به قدر کافی مقاوم هست که بتواند این ناراحتی را تحمل کند.»
او یک بار دیگر تأکید کرد که پیش بینی ها ناراحت کننده نیستند. زخم از مرکز اصلی خطر دور است و کسی به یاد ندارد که از زخم دخترک خون آمده باشد. بر مبنای پیش بینی او سییروا ماریا به هاری مبتلا نخواهد شد.
مارکز پر سید: «و در این فاصله؟»
آبره نونچیکو گفت: «در این فاصله موسیقی بنوازید خانه را انباشته از گل کنید، بگذارید پرنده ها نغمه سردهند. دخترک را هنگام غروب آفتاب به کنار دریا ببرید. همه وسایل خوشبختی را برایش فراهم کنید.» آنگاه کلامش را در هوا چرخ داد و با جمله لاتین همیشگی خود خدا حافظی
در پایان گفت: «تا آنجا که ما خبر داریم کسی از بیماری هاری جان سالم بدر نبرده است.»
مارکز تأکید کرد هیچ صلیبی آنقدر سنگین نیست که او آماده حملش نباشد. کودک باید در خانه بمیرد. پزشک با همدردی، تأیید آمیز سری به علامت نفی تکان داد
آنگاه گفت: «آقای محترم از شما انتظار کمترین گذشتی نداشتم. تردیدی ندارم که روح شما به قدر کافی مقاوم هست که بتواند این ناراحتی را تحمل کند.»
او یک بار دیگر تأکید کرد که پیش بینی ها ناراحت کننده نیستند. زخم از مرکز اصلی خطر دور است و کسی به یاد ندارد که از زخم دخترک خون آمده باشد. بر مبنای پیش بینی او سییروا ماریا به هاری مبتلا نخواهد شد.
مارکز پر سید: «و در این فاصله؟»
آبره نونچیکو گفت: «در این فاصله موسیقی بنوازید خانه را انباشته از گل کنید، بگذارید پرنده ها نغمه سردهند. دخترک را هنگام غروب آفتاب به کنار دریا ببرید. همه وسایل خوشبختی را برایش فراهم کنید.» آنگاه کلامش را در هوا چرخ داد و با جمله لاتین همیشگی خود خدا حافظی