سر راهش در گوش روباه دوساله زیبایی که به دور از زادگاهش آرام به نظر می رسید به زبان لاتین تجوا کرد و آهسته به گونه هایش نواخت.
مارکز برای پزشک تعریف کرد که اسب مرده را در باغ سرسبز سابق بیمارستان آمور ددیوس به خاک سپردند، آن جا در زمان شیوع وبا گورستان ثروتمندان بود.آابره تونچیکو از توجه غلوآمیز او به این موضوع قدردانی کرد
زمانی که سرگرم صحبت بودند پزشک متوجه شد که مارکز از او فاصله می گیرد. او اعتراف کرد که هرگز جرأت نکرده است اسب سواری کند.
او گفت: «من همان قدر که از مرغ ها می ترسم از اسب ها هم وحشت دارم.»
آبره تو تچیکو اظهار داشت «دردناک است، عدم تفاهم با اسب ها بشریت را عقب نگه داشته است. اگر ما برای یک بار به این شکل فایق می آمدیم، می توانستیم موجودی نیمه اسب-نیمه انسان خلق کنیم.»
روشنایی درون خانه از دو پنجره رو به دریای دور تأمین می شد. خانه را جوان عزب کاراموزی به شیوه خاص خود هم چون پاره تنش سروسامان داده بود. تمام فضا از رایحه دل انگیزی انباشته بود که ظاهرا از تأثیرات طبی ناشی می شد. میز تحریری مرتب و ویترینی از ظروف چینی مملو از ریشه های گیاهی و دست نوشته های لاتین در آنجا قرار داشت. در گوشه ای دور از چشم، چنگ جادویی مطلایی جای داشت. این کتاب ها بودند که جلب نظر می کردند. اغلب آنها به زبان لاتین و جلدهای وزین داشتند. آن ها در کشو های شیشه ای و جاکتابی ها قرار گرفته یا با دقت بر کف زمین چیده شده بودند و راه رفتن پزشکی با قدم های آهسته از لابه لای کاغذها،بی شباهت به راه رفتن کرگدن روی
مارکز برای پزشک تعریف کرد که اسب مرده را در باغ سرسبز سابق بیمارستان آمور ددیوس به خاک سپردند، آن جا در زمان شیوع وبا گورستان ثروتمندان بود.آابره تونچیکو از توجه غلوآمیز او به این موضوع قدردانی کرد
زمانی که سرگرم صحبت بودند پزشک متوجه شد که مارکز از او فاصله می گیرد. او اعتراف کرد که هرگز جرأت نکرده است اسب سواری کند.
او گفت: «من همان قدر که از مرغ ها می ترسم از اسب ها هم وحشت دارم.»
آبره تو تچیکو اظهار داشت «دردناک است، عدم تفاهم با اسب ها بشریت را عقب نگه داشته است. اگر ما برای یک بار به این شکل فایق می آمدیم، می توانستیم موجودی نیمه اسب-نیمه انسان خلق کنیم.»
روشنایی درون خانه از دو پنجره رو به دریای دور تأمین می شد. خانه را جوان عزب کاراموزی به شیوه خاص خود هم چون پاره تنش سروسامان داده بود. تمام فضا از رایحه دل انگیزی انباشته بود که ظاهرا از تأثیرات طبی ناشی می شد. میز تحریری مرتب و ویترینی از ظروف چینی مملو از ریشه های گیاهی و دست نوشته های لاتین در آنجا قرار داشت. در گوشه ای دور از چشم، چنگ جادویی مطلایی جای داشت. این کتاب ها بودند که جلب نظر می کردند. اغلب آنها به زبان لاتین و جلدهای وزین داشتند. آن ها در کشو های شیشه ای و جاکتابی ها قرار گرفته یا با دقت بر کف زمین چیده شده بودند و راه رفتن پزشکی با قدم های آهسته از لابه لای کاغذها،بی شباهت به راه رفتن کرگدن روی