نام کتاب: از عشق و شیاطین دیگر
دست با تکه دوزی و آویز های نخی و دیگر وسایل تزیینی، لگن چینی روشویی، لوازم آرایش بسیار و عطردان هایی که با انضباط مادر سالاری کنار میز آرایش جای گرفته بود. مبال متحرک، خلط دان و تشت استفراغ چینی، جهانی خیالی در رویای پیرزن مبتلا به رماتیسم برای دختری که هرگز نزایید و نوه دختری که هرگز روی او را ندید، به وجود آورده بود.
هنگامی که زنان برده اتاق خواب را به شیوه گذشته احیاء می کردند. مارکز مشغول اعمال قوانین خود در خانه بود او برده هایی را که در سایه شمالی خانه چرت می زدند، می راند و آن هایی که کارهای شخصی خود را در گوشه و کنار خانه انجام می دادند یا در اتاق های دربسته برای قماربازی آماده می شدند تهدید به شلاق و حبس می کرد. هیچ کدام این ها هشدار های تازه نبودند. این موارد زمانی که برناردا سرکردگی خانه را به عهده داشت خیلی سختگیرانه تر دنبال می شد. دومینگا د آدوینتو، برای حسن اجرای آن ها تلاش می کرد و مارکز در ملاء عام با تکیه کلام تاریخی خود، به خودنمایی می پرداخت :«در خانه من آن کاری انجام می شود که من فرمان می دهم.» اما وقتی برناردا خود را در مرداب انباشته از خزه کاکائو رها کرد و دومینگا د آوینتو در گذشت برده ها دوباره با احتیاط کامل و مخفیانه به درون خزیدند، ابتدا زنان به همراه کودکانشان، تا در کارهای جزیی کمک کنند و بعد به جستجوی خنکای راهروها پرداختند. و مردان بیکار نیز به همین شیوه عمل کردند. برناردا وحشت زده از اشباح ساختمان ویرانه، برده ها را روانه خیابان کرد تا آن جا غذایشان را گدایی کنند. او در یکی از بحران های روحی اش تصمیم گرفت به استثنای سه یا چهار برده که برای کارخانه به آن ها نیاز داشت بقیه را آزاد کند. ولی مارکز با این تصمیم به مخالفت برخاست: «اگر قرار باشد این ها از گرسنگی تلف بشوند، بهتر است این جا بمیرند تا جایی خارج از این جا.»

صفحه 26 از 176