نام کتاب: از عشق و شیاطین دیگر
اسقفه، دلاورا را به اتاق کار خود خواست تا حساب پس بدهد و بدون اغماض به اعترافات بی پرده و کامل او گوش داد، به خوبی می دانست که نباید وسیله عفو ارزانی بدارد، بلکه حکم قضایی را به اجرا درآورد. تنها نقطه ضعفی که در برابر دلاورا از خود نشان داد، این که تقصیر واقعی او را مخفی نگه داشت، وی تمام مسئولیت ها و حقوقش را بدون هرگونه توضیح علتی پس گرفت و او را به بیمارستان امور دیوس فرستاد تا در آنجا به عنوان پرستار جذامیان انجام وظیفه کند. دلاورا خواهش کرد برای تسلی خود اجازه بله هله تا نماز جماعت پنج عصر جذاهیان را بخواند، ولی اسقفا مخالفت ورزیده. دلاورا با احساس خلاء عمیق بر زمین زانو زد و هر دو به اتفاق به نیایش پرداختند. اسقفا برای او دعای خبر خواند و کمک کرد تا از جا برخیزد.
اسقف گفت: «خدا به تو رحم کند.» و او را از قلب خود بیرون راند. حتا پس از آنکه کایه تانو مجازات خود را می گذرانده، خیلی از مقامات

صفحه 142 از 176