در میان آهک خاموش، بخار قطران، سرو صدای چکش عمل. أب أورو نفرین بلند آدم های گوناگون که تا ورودی اتاق های ممنوعه معید می رسید، تعمیروا ماریا از یاد رفته بود، یک چو پست ساختمانی در اثر همهم غول آسا فرو ریخته، بنایی را کشت و هشت کارگر دیگر زخمی شدند. مدیرة معبد این گوشبختی را به جادوگری سمیروا ماریا ربط داد و از این فرصت تازه پیش آمده برای اعمال فشار بهره جست، تا در ایام روزه داری دخترک را به معبد دیگری منتقل کنند. این بار منطق اصلی چنین بود که مجاورت همسر معاون سلطان با یک دیوانه درخواست درستی نیست. أسقف پاسخ نداد.
دن رودریگود یوتن لوزانو مردی از اهالی استوریا شاه پخته و با ظاهری آراسته بود، در بازی پلوتا ۱۰۴ و شکار کبک مهارت داشته و بیست و دو سال تفاوت سنی خود با همسرش را با شوخی پر کرده بود. او با تمام وجودش می خندید، حتا به خودش نیز می خندید، و برای اثبات این موضوع هیچ فرصتی را از دست نمی داد. از هنگامی که اولین نسیم کارائیب به مشامش خورد وزش باد شبانه و رایحه گلابی هندی باعث شد تا لباس های بهاری خود را در بیاورد و با سینه برهنه به جمع زنان
حراف بپیوندد. او با پیراهن آستین دار بدون سخنرانی و سلام نظامی همراه شلیک توپا، سوار کشتی شد. استفا به افتخار او رقص و اواز اسپانیولی، جشن های اتحاد و جشن های کوم بیاما ۱۰۷ و هم چنین گاوبازی و جنگ خروس ها را که جملگی در ملاء عام ممنوع بودند، آزاد اعلام کرده
همسر معاون سلطان به سن و سال دختری جوان، قدرت عمل داشت و کم حوصله بود، و با نوآوری های خود چون گردبادی ہر معبد غلبه کرد. گوشه ای نبود که نیازماید، به مسئله ای نبود که سر درنیاورد، و