نام کتاب: از عشق و شیاطین دیگر
سلول از وحشت مرگ رهایی یابد، متأثر شده.
طی هفته مادر ژوزفا میراتدا نامه ای توضیحی به خط خود، آکنده از شکایت و اعتراض به أسسقف نوشت. او درخواست کرده بود تا از کلاریسین ها در ارتباط با سیبروا سلب مسئولیت کند، چون میراندا حضور او را مکافاتی از کناره گناهان دیرین به شمار می آورد. او تعدادی از رویدادهای غیر عادی را برشمرده بود که در پرونده ها ثبت گردیده و همه این ها فقط در اتحاد شرم آور دخترک با شیطان قابل تعریف بود. در خاتمه درباره رفتار مغرورانه کایه تائو دلاورا، نوع تفکر آزاد او، نفرت شخصی اش از میراندا و هم چنین نادیده گرفتن قواعد سلسله مراتبی، و حمل غذا با خود به درون معبد شکایت کرده بود.
همین که دلاورا به منزل برگشت اسقف نامه توضیحی را به او نشان داد و او ایستاده نامه را مرور کرد بی آنکه یکی از عضلات صورتش درهم کشیده شود. در پایان به شدت عصبانی شد
او گفت: «اگر شیاطین در جسم کسی خانه کرده باشند، این شخص ژوزفا میواندا است. شیاطین کینه، شیاطین تاشکیبایی و حماقت، أو نفرت انگیز است!»
اسقف از شدت ناراحتی دلاورا متعجب شد. دلاورا به موضوع پی برد و کوشید تا منظور خود را با صدای آرام ابراز کند.
میواندا به نیروی شیطانی چنان قدرتی نسبت می دهد که چیزی نمانده او را شیطان پرست قلمداد کنیم. 0
اسقف گفت: از موقعیت شغلی به من اجازه نمی دهد با توهم نقلر باشم، ولی خیلی دلم می خواسته مثل تو می بودم .
اسقف او را به خاطر افراط گرایی اش مورد سرزنش قرار داد و پیشنهاد کرد تا شخصیت دشوار مدیرة معبد را با بردباری تحمل کند. در انجیل از
|

صفحه 111 از 176