در سرکل ، در یک مشروب فروشی "پلک برتون " که مرد بداخلاقی بود با تازه واردی درگیر شده بود ترنتون به میانجیگری برخاست، اما "برتون" بی محابا ضربه ای به گوش ترنتون نواخت ، ترنتون پایش لغزید و کم مانده بود نقش زمین شود "بوگ" طبق معمول در گوشه ای نشسته بود و مراقب ترنتون بود ناگهان صدای غرش عظیمی در فضا پیچید و بوگ بصورت گلوله ای آتشین بطرف گلوی برتون جهید برتون بی اختیار دستهایش را پیش رو گرفت تا از خطر دندانهای تیز بوگ در امان ماند اما از پشت سر بر زمین افتاد، هماندم بوگ روی سینه برتون قرار گرفت و دندانهایش را در بازوی او فرو برد، و بسرعت متوجه گلوی او شد، برتون حرکتی کرد اما گلویش دریده شد و اگر مردم بمیان نیامده و برتون را از معرکه بیرون نبرده بودند مرگش حتمی بود.
همانروز کمیته صاحبان معدن برای رسیدگی به این امر تشکیل جلسه داد اما نتیجه بنفع بوگ بود چرا که کمیته رای داد، حق حمله داشته و بایستی آزاد گردد .
این موضوع باعث شهرت "بوگ" در سراسر "آلاسکا " شد.
در پائیز همان سال "بوگ" یک بار دیگر ، جان ترنتون را از یک مهلکه دیگر نجات داد. آنروز ترنتون در قایق کوچک و باریکی نشسته و با کمک چوبی قایق را بطرف تنگه چهل میلی پیش میبرد، "هانس" و "پیت" نیز در کناره میرفتند و با طناب از درختی به درختی دیگر میگذشتند و به کمک طنابی قایق را می کشیدند. بوگ نیز نگران در کنار ساحل ، به موازات قایق حرکت میکرد و اربابش را می پائید .
در یک لحظه اتفاق ناگواری افتاد. یعنی در نقطه ای لبه چند صخره از آب بیرون زده بود، عبور قایق از میان این محوطه مشکل بنظر میرسید ، ترنتون در حالیکه با چوب بلند خود قایق را به جلو میراند، به کنار صخره ها رسید. هانس طناب را رها کرده و از کنار رودخانه دوید تا قایق را نگهدارد اما قایق که از صخره گذشته بود در جریان تند آب قرار گرفت ، هانس طناب را محکم کشید. اما چون این حرکت را سریع و ناگهانی انجام داد ، قایق واژگون شد و کنار رودخانه متوقف ماند و ترنتون که از آن بیرون افتاده بود به قسمت های شیب دار آب کشیده شد که نمی توانست خود را نگهدارد . همان موقع بوگ خود را به آب انداخت و در میان
همانروز کمیته صاحبان معدن برای رسیدگی به این امر تشکیل جلسه داد اما نتیجه بنفع بوگ بود چرا که کمیته رای داد، حق حمله داشته و بایستی آزاد گردد .
این موضوع باعث شهرت "بوگ" در سراسر "آلاسکا " شد.
در پائیز همان سال "بوگ" یک بار دیگر ، جان ترنتون را از یک مهلکه دیگر نجات داد. آنروز ترنتون در قایق کوچک و باریکی نشسته و با کمک چوبی قایق را بطرف تنگه چهل میلی پیش میبرد، "هانس" و "پیت" نیز در کناره میرفتند و با طناب از درختی به درختی دیگر میگذشتند و به کمک طنابی قایق را می کشیدند. بوگ نیز نگران در کنار ساحل ، به موازات قایق حرکت میکرد و اربابش را می پائید .
در یک لحظه اتفاق ناگواری افتاد. یعنی در نقطه ای لبه چند صخره از آب بیرون زده بود، عبور قایق از میان این محوطه مشکل بنظر میرسید ، ترنتون در حالیکه با چوب بلند خود قایق را به جلو میراند، به کنار صخره ها رسید. هانس طناب را رها کرده و از کنار رودخانه دوید تا قایق را نگهدارد اما قایق که از صخره گذشته بود در جریان تند آب قرار گرفت ، هانس طناب را محکم کشید. اما چون این حرکت را سریع و ناگهانی انجام داد ، قایق واژگون شد و کنار رودخانه متوقف ماند و ترنتون که از آن بیرون افتاده بود به قسمت های شیب دار آب کشیده شد که نمی توانست خود را نگهدارد . همان موقع بوگ خود را به آب انداخت و در میان