نام کتاب: آوای وحش
او بمراتب باهوش تر و با ارزش تر از آن بود که تصور میکردند. بوگ حالا ضمن آنکه سگها را با سرعت و دقت زیاد دنبال خود می کشید. چنان سرعت انتقالی از خود نشان میداد که باعث شگفتی "فرانسوا" و "پرو" شده بود و فرانسوا کم کم به این فکر رسیده بود که بهتر از او وجود ندارد حالا دیگر همقطارانش را زیر فرمان خود داشت البته "دیو" و "سلکس" راه خودشان را میرفتند و کار خودشان را میکردند. برای آنها تفاوتی نداشت چه کسی رئیس شده است حتی اگر "بیلی" هم رئیسشان میشد، فرقی نداشت. اما سگهایی هم بودند که در اواخر دوره ریاست "اسپیتز" به تنگ آمده بودند و حالا مجذوب حرکات "بوگ" میشدند.
"پیک" که درست پشت سر "بوگ" قرار گرفته بود ، کوچکترین کوششی نمیکرد با این حال وقتی روز به آخر رسید آنقدر خسته بود که بنظرش میرسید ، بیش از همیشه کار کرده است. شب اول، "جو" بداخلاقی کرد، بهمین خاطر هم تنبیه شد، و تنبیه اش این بود که "بوگ" خودش را بی محابا روی پیکر خسته او انداخت و آنقدر فشارش داد که کم مانده بود دنده هایش بشکند .
بالاخره تمام سگها وضع موجود را پذیرا شدند و یکپارچگی قبلی تجدید شد به "رینگ ، رپید" که رسیدند در یک "اسکیمو" بنامهای "تیک و کونا" به جمع سگها پیوستند ولی همان ابتدا از نفس افتادند ، "بوگ" چنان سریع میدوید که نفس همه را بریده بود ، "فرانسوا " نفس بریده، میگفت:
هیج سگی بپای بوگ نمیرسد، "پرو نگاه کن "پرو"...
"پرو" حرف او را تائید کرد.
"بوگ" هر روز امتیازش بیشتر میشد، و هر روز رکورد تازه ای در راهپیمایی از خود باقی میگذاشت ، خوشبختانه هوا چندان سرد نبود ، و از پنجاه درجه زیر صفر بالا گرفته و اصلا تغییری نکرده بود . "فرانسوا" و "پرو" بنوبت سوار سورتمه می شدند و با توقف های جابجا ولی کوتاه حرکت سگها را تداوم می بخشیدند. رودخانه یخ بسته بود بطوریکه راه ده روزه را توانستند یک روزه طی کنند . از دریاچه "لوبارت " راه افتاده بودند. تا اسب سفید پیش رفتند و در این فاصله دریاچه "مارش" "ناکیش" ، "بنت" را گذشتند.

صفحه 31 از 73