چرا آنجا را ترک کردید؟ »
می خوایم ورزش زمستونی بکنیم. در زمان جنگ که آدم نمی تونه معماری بخونه.» |
ستوان گفت: «خواهش می کنم همین جا که هستید باشید.» با گذرنامه های ما به اتاق های پشتی اداره رفت.
کاترین گفت: «عزیزم، چه قدر عالی سرهم بندی کردی. رو همین خط ادامه بده. اومده ایم برای ورزش های زمستونی.»
تو از نقاشی چیزی سرت میشه؟» | کاترین گفت: «روبنس» گفتم: «زنهای گنده و چاق» گفت: «تیسین.»| گفتم: «موهای طلایی. مانتینا چه طور؟» گفت: «از مشکل هاش نپرس. گرچه این رو بلدم . خیلی دردناک.» گفتم: «خیلی دردناک، پر از سوراخ میخ.»
گفت: «می بینی چه زن خوبی داری؟ می تونم با این گمرک چی های جناب عالی راجع به نقاشی هم صحبت کنم.» |
گفتم: «اینا، اومدش.» ستوان لاغر درازای اداره گمرک را پیمود و آمد. گذرنامه ها را در دست داشت.
گفت: «من ناچارم شما را به لوکارنو بفرستم. می تونید یک درشکه بگیرید، یک مأمور هم با شما می آد.»
گفتم: «بسیار خوب. قایق چه طور میشه.»
قایق توقیف شده. توی اون چمدان ها چی دارید؟ » توی هردو چمدان را وارسی کرد و یک چتول کنیاک را برداشت. پرسیدم: «می فرمایین یه لیوان باهم بزنیم؟»
می خوایم ورزش زمستونی بکنیم. در زمان جنگ که آدم نمی تونه معماری بخونه.» |
ستوان گفت: «خواهش می کنم همین جا که هستید باشید.» با گذرنامه های ما به اتاق های پشتی اداره رفت.
کاترین گفت: «عزیزم، چه قدر عالی سرهم بندی کردی. رو همین خط ادامه بده. اومده ایم برای ورزش های زمستونی.»
تو از نقاشی چیزی سرت میشه؟» | کاترین گفت: «روبنس» گفتم: «زنهای گنده و چاق» گفت: «تیسین.»| گفتم: «موهای طلایی. مانتینا چه طور؟» گفت: «از مشکل هاش نپرس. گرچه این رو بلدم . خیلی دردناک.» گفتم: «خیلی دردناک، پر از سوراخ میخ.»
گفت: «می بینی چه زن خوبی داری؟ می تونم با این گمرک چی های جناب عالی راجع به نقاشی هم صحبت کنم.» |
گفتم: «اینا، اومدش.» ستوان لاغر درازای اداره گمرک را پیمود و آمد. گذرنامه ها را در دست داشت.
گفت: «من ناچارم شما را به لوکارنو بفرستم. می تونید یک درشکه بگیرید، یک مأمور هم با شما می آد.»
گفتم: «بسیار خوب. قایق چه طور میشه.»
قایق توقیف شده. توی اون چمدان ها چی دارید؟ » توی هردو چمدان را وارسی کرد و یک چتول کنیاک را برداشت. پرسیدم: «می فرمایین یه لیوان باهم بزنیم؟»